دانلود رمان سیگار نقره‌ای ⭐️

معرفی رمان:

دانلود رمان سیگار نقره‌ای _ شعله‌های آتش انتقام بی‌امان زبان می‌کشند و خون چنان در رگ‌های آدریانای خون‌خواه به جوشش میفتد که دیگر چیزی جلو دارش نیست. دست‌های زیادی پشت پرده نشسته‌اند و سیگارها را نخ به نخ به آتش می‌کشند، زندگی‌ها را می‌سوزانند، چشم‌ها را به اشک می‌نشاند و قلب‌ها به خون می‌نشند. حال، دلدادگی که به میان می‌آید، جنون جان می‌گیرد و خشم رنگ می‌بازد. دست‌ها در هم می‌پیچند و التیامی برای سوختگی‌ها می‌شوند.

 

دانلود رمان سیگار نقره‌ای

دانلود رمان سیگار نقره‌ای

 

قسمتی از رمان:

– پسره‌ی احمق! اگه جای محموله‌ها رو می‌فهمیدن تو می‌خواستی چی‌کار کنی؟
صدای قدم‌های محکم و مطمئنی می‌اومد و احساس می‌کردم، دارن به اتاق نزدیک می‌شن. لرزش بدنم اون‌قدر زیاد شده بود که به راحتی حس می‌شد. به در زل زدم تا ببینم کی می‌خواد بازش کنه؟
در باز شد و لوگان و آلفرد و لیام وارد شدن. جا خوردم و چشم‌هام روی آلفرد ثابت مونده بود.

اون لحظه تنها صدایی که تو سرم اِکو می‌شد، این بود که همه چیز تموم شد و فهمیدن که من کیم و برای چی اومدم.

بغض داشت خفم می‌کرد و جوشش اشک رو تو چشم‌هام حس می‌کردم.
آلفرد با اخم غلیظی اومد و روبه‌روم زانو زد و گفت:
– سلام عزیزم! هه، می‌خواستی به من نارو بزنی، آره؟
و بعد فریاد زد:
– به من؟
از شدت بلند بودن صداش، چشم‌هام رو محکم روی هم بستم که قطره‌ی اشکی از چشمم چکید و روی لباسم افتاد. کمی خودش رو به جلو خم کرد و بعد گفت:
– آخی عزیزم! چرا داری مثل جوجه‌ها می‌لرزی؟ سردته؟
قهقهه‌ای زد و بعد گفت:
– تازه اولشه لیدی! دانلود رمان عاشقانه سیگار نقره‌ای
خندش رو جمع و جور کرد و بلند شد و اخمی کرد، و با جدیت پرسید:
– از طرف کی اومدی؟

 

پیشنهاد می‌شود

رمان مُعَمَر | ریحانه نصیری 

رمان قاتل‌‌ها دوبار می‌میرند | فرناز ضرغامی

دانلود رمان نم شب (جلد دوم)

دانلود رمان دل آزار

رمان توبه شکن

 

 

3/5 - (4 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 1213 روز پیش

بازدید :11169 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

سیگار نقره‌ای

نویسنده

فاطمه تابع بردبار

ژانر

عاشقانه / پلیسی

طراح

شادی روحبخش

تعداد صفحات

270

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 13 )


  1. jakob گفت:

    خیلی قشنگ بود و پایان جالبی داشت. قلم نویسنده هم خوب بود و خیلی روون و قشنگ نوشته شده بود. ب امید موفقیت های بیشترتون

  2. zarzar گفت:

    خیلی قشنگ بود و جز هیجانی ترین رمانایی بود ک تا ب حال خوندم. قلمت سبز و جاویدان♥♪

  3. شایلی گفت:

    Qshng o jazab! Mavafaq bashin

  4. شایلی گفت:

    Jeld 2 nadare????

  5. arnika گفت:

    سلام ببخشید این رمان جلد دومی هم داره؟

  6. آزیتا،🌹 گفت:

    خوب و جالب مرسی

  7. شاه‌پریون گفت:

    قشنگ بود. آخرش خیای باحال تموم شد

  8. shirin گفت:

    سلام
    قلمتون روون و قشنگ بود اما برای نوشتن رمان کاش اطلاعات بیشتری درمورد پلیس داشتید! آبدارچی؟ تو اداره پلیس لس آنجلس؟ اصلا همچین چیزی وجود نداره تو هیچ فیلم و داستانی من ندیدم… ب امید موفقیتای بعدیتون🌹

  9. shahin گفت:

    خیلی زیبا. موفق باشید❤

  10. maleka گفت:

    خانومه شیرین من دیدم ک وجود داره بعدم خیلی چیز عجیبی نی ک! آبدارچی تو لس آنجلس😕

  11. رها گفت:

    جالب بود قلمتون مانا❤

  12. سارا♥ گفت:

    خوب بود
    👍👍

افزودن نظر