خلاصه:
دانلود رمان سیـزده هشتادونه آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی،جالب!این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد ازبیست و یکسال نمیتونه فراموششون کنه.ترسوندن آیه تو بچگیش،سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هارو به خنده مینداخت!
ترس هایی که شاید با روح و روان دختر،بازی کرده.
سعی میکنه فراموش کنه اما یکبار دیگه،تو سن بلوغش،کسی دست رو
نقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر از
همیشه…اینبار احساسات هم درگیره…
ولی این سال،سالی نیست جز..
سیــــــزده،هشتادو نه!
اون دختر،حالا بیست و یکسالشه،دختری پر از ترس و دلهره!
دانلود رمان سیـزده هشتاد و نه
آیه داستان ما دختری عصبیه و مجبوره بخاطر درمان خودش و از بین بردن
ترسهایی که زندگیش رو نابود میکنن از یکی کمک بگیره!
و چه کسی بهتر از یک روانشناس؟!
سیـــزده،هشتــادو نه!
حدیثــــه اسماعیلـــی!
سیــــزده،هشتادو نه:
گاز بزرگی به همبرگرم زدم و همین باعث شد نصف رمان طنز مواد از زیرش توی کیسه بریزه.مهرناز همونطور که سیب زمینیش رو میخورد گفت:
چند شبه رعایت نمیکنی ها!بااین وضع چاق میشی.
بیخیال شونه ای بالا انداختم و گفتم:
نمیتونم از گشنگی بمیرم که.بیخیال بابا!نوشتی جزوه هارو؟
خودکارش رو پایین انداخت و گفت:
آره.یادت باشه کپی بگیرم برات!
زیر لب یه “خب” گفتمو یه گاز دیگه به همبرگر زدم!
ساره لگدی به پام زدو آروم گفت:
عین آدم بخور.آبرومونو بردی!
آدمه گشنه این چیزا سرش میشد مگه؟بیخیال غذام رو جوییدم.بیخیال چشم غره های ساره!غذامون که تموم شد یا بهتره بگم من که سیر شدم از جا بلند شدیم و از
یه نگاه واحبه، جهت مطالعه:
رمان میانبر به تباهی | سـتاره لطـفی کاربـر انجمـن یـک رمان
رمان هویّت مجهول | فرزانه رجبی نویسنده انجمن یک رمان
رمان شاخه زیتون | فاطمه شکیبا(فرات) کاربر انجمن یک رمان
سلام باتشکرازسایت خوبتون رمان آئیل که از همین نویسنده هست رو هم بزارید.باتشکر
سلام
پیدا کردم حتما
سلام… ممنون از پیگیریتون..به گفته نویسنده رمان آئیل یه جورایی ادامه رمان سیزده هشتاده ونه
سلام
پیگر میشم