خلاصه :
دانلود رمان ستاره چشمک زن خوب دوستان این کارمم واقعیه..اما… اما خوب اتفاقات تو کشور خودمون نبوده… ولی من تو خود ایران عملیش کردم … البته با کمی تغییرخندیدم و تو دلم گفتم ننه جان قربونت برم تو جات و خیس نکن نمی خواد من و سردست کنی…امابعد از خودم خجالت کشیدم خوب اون رابطه ی مؽز و نخاعش مشکل پیدا کرده دست خودش که نیست
ننه می خوای ببرمت سردستت کنم؟
خندیدم و تو دلم گفتم ننه جان قربونت برم تو جات و خیس نکن نمی خواد من و سردست کنی…اما
بعد از خودم خجالت کشیدم خوب اون رابطه ی مؽز و نخاعش مشکل پیدا کرده دست خودش که
نیست…
من: نه ننه جان مرسی زحمتت میشه…
ننه: نه ننه چه زحمتی… اینجا همه و من سردست می کنم دیگه عادت کردم… راستی تو مجید و
ندیدی؟
اصل، دختر و پسر قصمه که ایرانی بودن…… تو این رمانمم مثل بقیه هم میشه خندید هم گریه کرد
دانلود رمان ستاره چشمک زن
… این نوشتمم مثل همه رمانام کل کل توش پیدا میشه اما لج و لجبازیش بیشتره ….پایان خوش
_یه پسر تهرانی اومده اینجا …
_شنیدنش و شنیدم اما قسمت نشده زیارت کنیم
_خیلی خوشکله من دیدم !
_آخه اونه تهرانی و چه به مای روستایی رمان عاشقانه یه درصد فکر کن اصلا نگاهمون که
حالا به گیرم که نگاهم کنه خوششم بیاد ، اصلا همه چی تکمیل باشه .
سری تکون دادم
_ کی بدش میاد ؟
_ یعنی تو دوست داری ؟
_ خوشکل که هست ، پولدار که هست ، اخلاقم اگه بد باشه ماله جذبشه ! چرا آدم باید از دست بد
_ خجالتی بودیا .خندیدم
_ با تو راحتم خوب
_ آهو ولی هرجوره فکر کنیم خیلی خوبه آدم همچین شوهری گیرش بیاد .
_ ما باید تو خواب دنبالش باشیم ، خوب کاری نداری ؟
_ نه .
_ به ننه کلسوم سلام برسوم
میشا پدر و مادر نداشت ، خودش با مادر بزرگش زندگی میکرد ؛ رفتم
داخل خونه که صدای داد بابا اومد اه لابد بازم دعوا ! خسته شدم .
کتونی هایی که مال دوسال پیش بودن رو از پام در آوردم رفتم داخل .
پیشنهاد می شود
رمان شکلات ۷۰ درصد | malikaaraghi
رمان قشنگ ترین رویداد | idorsa