خلاصه :
دانلود رمان سبحان _ یک آینه نفرین شده باعث زندانی شدن روح چندین نفر از جمله سبحان میشود. این مشکل به دست چه کسی حل میشود؟ آیا کسی میتواند آینه را از بین ببرد؟ و…
این رمان اختصاصی سایت یک رمان است.
قسمتی از رمان:
چند سال پیش یه پسر بچه که خوشگل و بانمک بود در مشهد زندگی میکرد، اسم این پسر بچه سبحان بود؛ سبحان حسینی.
همه عاشق سبحان بودن حتی غریبه هایی که یک بار میدیدنش.
پسر بچه ی تپل و سفید با قیافهای بانمک و تو دل برو، اما این چیزا آن چنان مهم نیست؛ مهم داستانیست که میخواهم برایتان بگویم، این پسر بچه خیلی شر و شیطون و البته باهوش و زرنگ بود،جوری که خیلی بیشتر از سن خودش میفهمید.
مامانش تصمیم گرفت براش تخت و کمد جدید بخره، با سبحان رفتن بازار ولی سبحان هیچ کدوم از تخت و کمدهارو نپسندید،اون موقع سبحان سه سالش بود.
دانلود رمان سبحان
رمان طنز دست از پا دراز تر با مامانش برگشتن خونه ولی در کمال تعجب یه کمد و تخت و آینه چوبی توی کوچه و جلوی در آپارتمانشون بود.
سبحان تا اون رو دید خوشحال دوید طرفش و گفت:
سبحان: مامان مامان من همینو میخوام،خیلی خوشگله!
مامانش متعجب از اینکه این کمد از کجا پیداش شد و متعجبتر از اینکه چه جوری سبحان میون این همه تخت از این خوشش اومده گفت:
مامان: پسرم آخه معلوم نیست این برای کیه،بعدم تو اون همه تخت خوشگل دیدی این دیگه چیه؟ برای چی اون ها رو انتخاب نکردی؟
سبحان: من اینو دوست دارم،توروخدا.
خلاصه انقدر اصرار کرد که مامانش رو راضی کرد وسایل رو ببرن خونه.
پیشنهاد می شود
رمان جای مادرم زندان نیست | مریم علیخانی
رمان به دنبال انتقام | Mahbanoo_A
بد نبود ولی خیلی زود تموم شد و پایان باز داشت.
رمان خوبیه ولی آخرش نامعلومه لطفا نویسنده جلد دوم هم براش بنویسه
داستان و قلم ضعیف بود و نپسندیدم. با آرزوی موفقیت برای نویسنده ی عزیز
قشنگ بود اما پایانش معلوم نشد…🥲💔