قسمت دانلود
لینک دانلود وجود ندارده و پاک شده است
خلاصه :
دانلود رمان سامان اختصاصی یک رمان همه چیز از یه اتفاق شروع می شه تا من بفهمم سامان اونی نیست که همیشه فکر می کردم….میگویند باران که میزند بوی “خاک” بلند می شود …اما اینجا باران که میزند بوی “خاطره ها” بلند میشود !
باران ببار …بگذار اشک هایم غریب نباشند …
لینک دانلود پاک شده است
رمان های دیگر ما:
نام رمان : سامان
نویسنده : شیرین امراللهی
پشت پنجره نشسته ام و باران میبارد …
ناودانی چشمانم سرازیر شده است !
دل من کلبه بارانی است و تو آن باران بی اجازه ای که ناگهان در احساس من چکه می کنی …
وقتی به هوای دیدنت قلب ابرها هم تند تند میتپد …
یاد تو مثل چیزی شبیه یک قطره باران بر لب های خشک و ترک خورد ام لیز میخورد …
باران ببار … ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود !
باران که بند بیاید تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن !
باران نبار ؛ من نه چتر دارم نه یار …
نمک روی زخم است بارانی که بی تو می بارد !
زیر بارانم بی چتر …
تنها بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها ، اما …
تابلوی قشنگی شده ایم : من و جاده و باران !
کش نامت باران بود ؛ آنوقت تمام مردم شهر همراه با من برای آمدنت دعا می کردند …
تلنگر کوچکی است باران ، وقتی فراموش می کنیم آسمان کجاست !!!
زیر چتر مهربانیت مرا پناه میدهی ؟
بارانی ام امشب …
قسمت دانلود
لینک دانلود وجود ندارده و پاک شده است