خلاصه :
دانلود رمان زن نبود شعله بود سوازند گیتی زنی است عصیانگر که با فراموش کردن عامدانه خاستگاه خانوادگی اش ، سعی دارد خود را همرنگ جماعتی کند که از جنس آنها نیست..حسادت بیش از حد و خود شیفتگی اش باعث میشود برای ریسیدن به توهماتش، همه چیز و همه کس را نابود کند…دانلود رمان زن نبود شعله بود
-گیتی، میشه من بیرون ببینمت؟
خشک شدم. برای زدن این جور حرفها خیلی زود بود.
من معمولا نمی توانم با آدمهای عجول کنار بیایم. سهیل
هم از آن دسته آدمها بود. خشم و مهرش تعریف مشخصی نداشت.
مثل رگبار بهاری ناگهان طغیان می کرد و
سیل آسا می بارید.
-به چه مناسبت؟
من و من می کرد. چیزی را داشت می گفت و نمی کفت:
-کارت دارم.در مورد موضوعی باید باهات حرف بزنم.
تیز و جدی نگاهش کردم:
-خب همینجا حرفتو بزن. هم وقتش هست. هم جاش. بگو..می شنوم.
دانلود رمان زن نبود شعله بود سوازند
-نه..اینجا شلوغه. راحت نیستم. جای خلوت و ساکت می خوام.
اگه قبول کنی لطف بزرگی کردی.در مورد
حرفهای اون روزت توی کوه، می خوام بیشتر بدونم.
خنده تحقیر آمیزی روی لبهایم نشست.این همان مردنمایی است
که مرا متهم به خرافه گویی و فالگیری می
کرد. مرد روشنفکر نمایی که بیشتر از هر زن کوتاه فکری،
از جملات خصمانه ی آن روزم، ترسیده.
جملاتی که عمدا ، برای بد کردن رمان پلیسی حالش پشت سر هم ردیف کردم و تحویلش دادم
. خیلی خوب. موفق شدم. بیشتر هم
خواهم شد.
-من چیز بیشتری ندارم بهت بگم سهیل. هرچی توی ورقها می شد
خوند رو برات گفتم بیشتر از این چیزی
نبود.
می دانستم چیزی پنهانی، رازی، مگویی، توی زندگی اش دارد و این دل دل کردنها
دلیل واقعی دارد. بدجنسی
کردم
بر اساس واقعیت بود و جالب بیان شده بود
حقایق و روانشناسی ترکیب شده بود والله من خیلی دوس داشتم واقعا عبرت آموز 🙏🙏🌹🌹