معرفی رمان:
دانلود رمان زمهریر پگاه _ زمهریر پگاه، سرمای زندگی پگاه، دختری نقاش و مستقل را روایت میکند که با خانوادهاش زندگی آرامی را میگذارند، او در تب و تاب علاقهای است که به پسر خالهاش، امیر دارد. این میان در پی یک شکست با آواری که بر سر زندگی برادرش، پارسا خراب میشود، یکباره طوفان عظیمی را در زندگی آرامشان به پا میکند. اتفاقات ناگواری برایش میافتد و زندگیاش دگرگون میشود.
دانلود رمان زمهریر پگاه
قسمتی از رمان:
خورشید در حال غروب بود و هوا رو به تاریکی میرفت.
نسیم خنک پاییزی به نرمی میوزید و برگهای رنگارنگ و خشک، رقصکنان بر روی سنگفرش پیادهرو فرو میافتادند؛
عابران بدون توجه به حضور برگها، غرق در هیاهوی روزمرگی خود با گامهای شتابزده از روی آنها میگذشتند.
غرق در افکارم کنار پنجره غبار گرفته ایستاده بودم و دانلود رمان عاشقانه بیرون را نگاه میکردم.
کش و قوسی به تن خستهام دادم و تنهاییام را در آغوش کشیدم. انگشتهای بیجانم را بر روی کتف استخوانیام کشیدم و به آرامی نوازش کردم؛ سپس آهی پر حسرت از سینه بیرون فرستادم.
حس کردم چهقدر شبیه برگهایی هستم که درحال فرو ریختن هستند؛ برگهایی که خود را به دست تقدیر سپرده بودند و آزادانه به هر سویی میرقصیدند.
بغض گلویم را به سختی فرودادم؛ دلتنگی روی دلم تلنبار شده و همهی توانم را گرفته بود.
اشکهایم مهیا برای لغزیدن روی گونههای استخوانی و پریدهرنگم بودند. باخوردن ضربهای به در، از چنگ افکاری که عذابم میدادند خلاص شدم.
اشکهایم را پس زدم؛ از خیابان رو برگرداندم و به طرف در چرخیدم.
با صورت تپل هستی که بر اثر سرمای هوا گونههای گندمیاش سرخ شده بود و چشمهای قهوهای رنگش برق میزد، روبهرو شدم.
پیشنهاد میشود
دانلود رمان جای مادرم زندان نیست
دانلود رمان تعبیر وارونهی یک دلدادگی
رمان لحظههای پُر دردسر | سیده مریم حسینی
رمان سیگار فروردین | حنانه بامیری
رمان زیبا بود نویسنده قلم روانی داشت و جذب داستان شدم.ممنون
با حال بود ممنون