دانلود رمان رویای بلند
خلاصه:
دانلود رمان رویای بلند اختصاصی یک رمان رمان درباره دختری به اسم گیسیاست که دختره مغروریه…..این دختره مغروره قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش مادربزرگش زندگی کنه مادربزرگی که تابحال اونو ندیده
رمان های دیگر ما:
… و اتفاقاتی که واسه گیسیا توی این مدت می افته داستانی ساخته به اسمه رویای بلند…
رویای بلندقصه ی رازه….قصه خنده ها وگریه ها….قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق….
صبح ساعت هفت ازخواب بیدار شدم ودویدم ورفتم دست وصورتم
روشستم اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه
بزنم سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه
زدن موهای بلندم موهام خیلی بلند بود ازبچگی موهم روکوتاه نکرده بودم
هنوز وسطای موهام بودم که یکی بامشت کوبیدم توی سرم وگفتم : خاک
برسرت گیسی ساعت شد ۷:۳۰ ازشونه کردن ادامه موهام منصرف شدم
ودویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا
زدم: مااامااان …مامان کجایی؟
-جانم گیسیا جان توآشپزخونه ام .
پله هاو سریع پایین دویدم وگفتم :وای مامان ساعت شد۷:۳۰من حاضر نشدم باباکجاس امروز
باید من رو برسونه مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف..
بعدهمون طورکه نشستم روی صندلی شونه رودادم به مامان. مامان شونه روازم گرفت وگفت:
سلام عزیزم صبحت بخیر.. شب خوب خوابیدی؟
-ببخشید سلام .آره خوب بود .
-ازاین اخلاقا نداشتیم ها گیسیا خانوم ..
-آخه دیرم شده …
مامان چیزی نگفت وادامه موهام روبافت من هم دتشتم تند تند صبحونه ام رو می خوردم
چند دقیقه بعد مامان گفت: اگه صبحونه ات روخوردی پاشو حضرشو تابابا برسونتت .
باتعجب پرسیدم :تموم شد؟
– بله
باخوشحالی یه چرخ دورخودم زدم تا موهام دور خودم بچرخه وبعد هم ذوق کردم ورفتم تاحاضر بشم .
در حال تایپ در انجمن :
لینکا خرابه
سلام مشکلی نداره