دانلود رمان رفت اما این پایان نیست ⭐️

خلاصه :

دانلود رمان رفت اما این پایان نیست نفس دختر ای که از کودکی در عمارت تهرانی ها بزرگ شده … عاشق شهاب میشه ، ولی بعضی وقت ها ادم هر حسی رو با عشق اشتباه میگیره ! مثل حس وابستگی … شهاب نفس و ترک میکنه و شهراد پسر بزرگ تهرانی ها که از خیلی سال پیش عشق نفس و تو سینه اش داشته میخواد نفس و هم عاشق کنه …

قسمتی از رمان :

*به نام خدا*

نیایش:نویسنده رمان یاس.

من همان ام که شروع اش کردی…
نکند دل بکنی ، دل ندهی بی سر و سامان بشوم!

تو حیاط به درختی که این روز ها مونس تنهایی هام شده بود تکیه کردم. شهراد مثل همیشه سر ساعت

دانلود رمان رفت اما این پایان نیست

دانلود رمان رفت اما این پایان نیست

 

اومد. چقد این ادم به نظم و دقیق بودن اهمیت می داد.

لندکروز مشکی شو جای همیشگی پارک کرد رمان عاشقانه  و اومد پایین و نگاه اش به من افتاد…خودم و جمع و جور

کردم و درست نشستم. به در ماشین تکیه کرد و از جیب کت اش جعبه سیگار اشو در اورد و با فندک

طلای اش روشن کرد. کام عمیقی گرفت و دود جلوی صورت اشو احاطه کرد.

از همون فاصله می تونستم برق نگاه اشو ببینم. با خودم گفتم.
-این چشه…دیونه شده؟
چرا این طوری می کنه؟

سیگارش تموم شد و انداخت رو زمین و با پا لهش کرد و رفت. با دهن باز نگاه اش کردم تا وقتی از

جلوی دید خارج شد. از کار اش تعجب کردم. درست فردا همون ساعت اومد و این کار را تکرار کرد با این تفاوت که یه سیگار شد چند تا !

 

رمان های توصیه شده ما :

خلاصه رمان بده اسم تحویل بگیر

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن یک رمان برای مطالعه کاربران

رمان منِ خیالی | Baran

رمان رد پای خون | بهار جعفری

دانلود رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار)

دانلود رمان تاریک و روشن

دانلود رمان عاشقانه

امتیاز شما به این رمان

منتشر شده توسط :REZA_M در 2144 روز پیش

بازدید :3363 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:رفت اما این پایان نیست

نویسنده

نویسنده: نیایش آرا

ژانر

موضوع:عاشقانه

طراح

طراح:Lady Green

تعداد صفحات

تعداد صفحات:205



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 17 )


  1. marjanmansory گفت:

    سلام
    ممنون بابت رمانهای خوبتون
    لطفا لینک رمان «رفت اما این پایان نیست» رو بگذارید. ممنون

  2. نیایش گفت:

    سلام .. رمان من و از تو سایت تون بردارید چرا بدون اجازه گذاشتید

    • REZA_M گفت:

      سلام چند نکته میگم
      اول این که رمان شما دانلود نداره
      دوم این که رمان شما نیاز به اجازه نداره وقتی تو نته و اگر من بخرم اجازه دارم بفروشم

  3. نیایش گفت:

    وقتی پیگرد قانونی کردم میفهمی اول و دومش یعنی چی !!

    • REZA_M گفت:

      حتما بکنید
      واسه کسی قانون را بگودکه قانون ندونه
      زنگ بزن به پلیس فتا بگو کتابما تو کانال و سایتا منتشر کردم و سایتی برداشته و منبع هم زده و مهم از هیچ لینک دانلودی برای اون وجود نداره که دانلود انجام بشه
      جرم زمانی اتفاق میفته که عنصر جرم وجود داشته باشه نه زمانی که هیچ لینکی نباشه

  4. نیایش گفت:

    اقای قانول چطور تو جواب اون خانوم نوشته بودی به زودی لینک قرار میگیرد … حالا رفتی عوضش کردی گفتی لینک نداری و به خاطر معرفی … شما لازم نیست رمان من و معرفی کنی

  5. ماریا گفت:

    Reza_Mعزیز لطف میکنید.نویسنده بانوی قصه خانم بتسه را پیدا کنید و از آثار جدید ایشون بذارید.
    واقعا قلم زیبایی دارند .و بسیار با فرهنگ هستند .

  6. سارا گفت:

    من هم دنبال رمانهای ایشون هستم.

  7. anis گفت:

    من هم دنبال رمان هاشون هستم .واقعا نویسنده عالیه

  8. جان گفت:

    سلام.ممنون از رمان بسیار زیباتون…

  9. جان گفت:

    سلام.رمان عااالی و زیبایی بود.ممنون از نیایش خانم عزیز به خاطر این رمان زیبایشان

  10. ایدین گفت:

    بسیار عالی و دلنشین بود.مرسی از نویسنده

  11. مریم گفت:

    موضوعش زیادی تکراری بود. ممنون از نویسنده

  12. لاله گفت:

    سلام خسته نباشید رمان قشنگ بود کاش زندگی واقعی هم مثل رمان بود ولی افسوس ک هیچ مردی رو اطرافم ندیدم که انقدر خوب باشه مثل رمانا حرمت نگه داره مثل این رمان کاش واقعا اینجوری بود…
    من ازدواج کردم و واقعا پشیمونم /:

افزودن نظر