خلاصه:
دانلود رمان راه نرفته _ نگرانی بیش از حد باعث آزار خودش میشد؛ هنگامیکه تصمیم میگیرد رشته تحصیلی خودش را کنار بگذارد و به کار دیگری که هیچ درآمدی ندارد و تازه باید جاهایی هم از جیب خودش خرج کند بپردازد، خستگی زیادی دارد اما…وقتی عاشق این کار باشی و بدانی خنده آوردن روی ل**ب کسانیکه هم جنس خودت هستن اما توان مالی ندارند و نمی توانند یکسری نیازهای خودشان را برآورده کنند چقدر حس خوبی دارد؛ بیخیال رشته تحصیلی میشوی!
این رمان اختصاصی سایت یک رمان است
مقدمه:
قدم در راه عشق، گویی برای من ممنوعه است. گویی عشق راهی دست رمان اجتماعی نیافتنی دارد، میترسم بروم و دست نیافتنی شود. میترسم بروم و از عشق دور شوم. مسیرش بیراهه دارد و گرگ های تشنهی عشق! بهجای عشق، محبتی به هم نوعانم، شاید بتواند جای آن را پرکند. من راهی که ممنوعه است را نمیروم. کاش راه عشق راهی پایدار بود!
دانلود رمان راه نرفته
قسمتی از رمان :
پشت چراغ قرمز بودم. پسربچهای رو دیدم که نزدیکم میاد. لباسهاش کهنه بود رمان عاشقانه و خطهای سیاه روی گونه های پسر بچه نشانه کثیفی ظاهرش بود. اخمام تو هم رفت. شیشه رو بالا کشیدم. این ثانیه شمار لعنتی هنوز رو صد بود؛ یک دفعه یکی تند تند به شیشه کوبید.
-اقا تو رو خدا اقا! من گدا نیستم… آقا کمک کن!
برگشتم نگاهش کردم، دوباره بیخیال شدم و خودم رو سرگرم گوشی کردم.
دوباره به شیشه کوبید.
– اقا حداقل کمک نمیکنی ما رو برسون بیمارستان! خواهرم داره میمیره.
اهمیتی نداشت که الان وسط خیابونم؛ فقط باعجله پیاده شدم.
پسره شوکه شده بود.
پیشنهاد می شود
رمان جنگجویان گورج (و اتحاد با شیاطین) | nazy.8
رمانت واقعا عالیه و زیباست بهتون پیشناد می کنم بخونید خیلی قشنگه
خوشحال میشم نظراتتون رو داجع به رمانم بدونم دوستای عزیزم
هنوز نخوندم ولی امیدوارم قشنگ باشه
خلاصه داستان طوری بود که آدم فکر می کرد قراره با یه چیز جدید و متفاوت مواجه بشه ولی داستان یه چیز تکراری بود که انگار میخواست به زور، نقاب جدید بودن رو روی صورتش نگه داره.
خیلی جملات تکراری تو داستان وجود داشت، مدام یه سری توصیفات تکرار می شد و پرش خیلی زیادی بین راویای داستان وجود داشت، انقدر زیاد که آدم رو گیج می کرد کی داره داستان رو روایت می کنه؟
شخصیت مرد داستان طوری داستان رو می گفت که انگار یه دختر داره روایتش می کنه، هم از لحاظ گفتاری و هم خصوصیات اخلاقی. این که بخوایم یه شخصیت مرد رو توصیف کنیم شاید سخت باشه ولی نشدنی نیست! پس یه کم فکر کردن سخت نیست.
دختر داستان هم به نوبه ی خودش از اشکال پردازش شخصیتی رنج می برد، یه بار عصبی بود یه بار بی تفاوت. اصلا نمی شد گفت چه مدل شخصیتی داره، به شدت دمدمی مزاج و عجیب! یه جاهایی بی خودی ذوق مرگ می شد و جاهای مهم مثل مجسمه هیچ واکنشی از خودش نشون نمی داد.
به امید پیشرفت قلم در رمان های بعدی.
چرا من نمیتونم رمانای این سایت رو دانلود کنم???
سلام مجدد چک کنید
@ArCher دوست عزیز این که شخصیت کامیار دخترانه است را فقط شما اینگونه بیان کردین. و تا به حال هیچ کدوم از خواننده های رمانم این موثوع را نگفتن. و در توصیف شخصیت پردازی و غیره این رمان بارها باز نویسی شده واقعا فکر نمیکنم اینطور که شما بسان کردین بوده باشه.
باز هم ممنون از نظرتون
سلام، ممنون از سایت خوبتون.
نمیخوام نویسنده رو ناامید کنم ولی اصلا جالب نبود. بسیار بچگانه نوشته شده و فکر کنم مناسب سنین زیر ۱۲ سال هست! نه شخصیت پسر تعادل داره نه دختر!
صرفا برای این نوشته شده که بگه آرره منم یه چی نوشتم!!
کاش قبل از انتشار رمان یک دور نویسنده بخونه که منه خواننده وقتم رو پای هیچ نذارم!
در کل تا صفحه پونزده بیشتر نخوندم.
@ArCher
من با نظر ایشان موافقم یه جورایی دخترونه می زد شخصیتش
مثلا این که هی دم به دقیقه لباس عوض می کرد تا طرز حرف زدناش
@نویسنده
هر کس چیزی نمیگه دلیل نمیشه که اتفاق نیفتاده باشه، معمولا مشکلات رمان ها موقعی معلوم می شن که روی صفحه ی اصلی میان و بی طرفانه قضاوت می شن دوست عزیزم