خلاصه:
دانلود رمان در جستجوی یک رؤیا مهراد برای انجام یک پروژه کاری راهی شهر دیگری شده و مجبور به اجاره موقت خانهای برای سکونت میشود. اما حوادثی در این خانه رخ میدهد، که او را کنجکاو کرده، تا به دنبال منشأ آنها بگردد. در این بین ناخواسته درگیر عشقی ناب و بکر شده و دستیابی به این عشق رؤیایی ناممکن به نظر میرسد.مهراد در قدیمی رنگ و رو رفته را هل داده و داخل شد. بنگاه کوچکی بود در حاشیه شهر، که امید چندانی نداشت از اینجا هم به نتیجهای برسد. تنها دو مرد یکی مسنتر و
دیگری میان سال در آن حضور داشتند، که مشغول صحبت بودند. از پشت شیشه
کدر بنگاه دیده بود، تمام مدتی که مشغول پیاده شدن از ماشین و زدن دزدگیر بود،
نگاه و توجه هر دو مرد حین صحبت، سمت او بوده و چشم
از او برنداشتند. نگاهی به اطراف انداخته و یکراست به طرفشان رفت. با دیدن
او دست از صحبت کشیده و منتظر ماندند، تا ببینند این جوان غریبه در این نقطه
دور افتاده از شهر دنبال چه میگردد.
– سلام، من دنبال یه جایی برای اجاره موقت میگردم. رمان جدید شما احیاناً موردی سراغ دارید؟
مرد مسنتر پاسخ داد. دانلود رمان در جستجوی یک رؤیا
– والا! اجارهها معمولا یه ساله نوشته میشه. منظورتون از موقت برای چه مدتِ؟
مهراد که از بس به بنگاههای مختلف سر زده و جای مناسبی را
برای سکونت نیافته بود، از خستگی نای ایستادن نداشت.
بدون تعارف آنها روی صندلی مقابلشان نشسته و گفت:
دانلود رمان در جستجوی یک رؤیا
– فعلاً برای حدود شیش ماه. کم و زیادش معلوم نیست، بستگی به کارم داره.
مرد دفتر پیش رویش را جلو کشیده، کمی آن را ورق زده و آدرسها
را از نظر گذراند. با مکث کوتاهی و متفکر گفت:
– میخواید براتون بسپرم. در حال حاضر به این شکل موردی نداریم، رمان عاشقانه که موقت بخوان اجاره بدن.
– من تمام بنگاهای این ناحیه رو گشتم شما آخریش هستید. اگه جور نشه،
باید برگردم و قرارداد کارم رو کنسل کنم.
مرد جوانتر یک دفعه یاد چیزی افتاد و رو به همکارش گفت:
– آقای مصطفوی میتونید اون خونه ویلایی رو که میخواستن موقت
اجاره بدن بهشون نشون بدید. مال اون خانمها که از آشناهاتون بودن.
– آخ! خوب شد گفتی. بنده خداها خیلی وقتِ سپردن به من. یادم رفته بود.
سپس رو به مهراد گفت:
– آقا فقط اون به درد شما میخوره. یه مورد هست
که اونها هم میخواستن موقت اجاره بدن، برای همین
تا حالا اجاره نرفته و من هم فراموش کردم همچه موردی هست.
البته دلیل دیگهش هم اینه که پول لازمن، کل اجاره شیش ماهُ همون اول یه جا میخوان.
مهراد خوشحال از آنکه برخلاف انتظارش از این بنگاه کوچک دست
خالی بیرون نخواهد رفت، بلافاصله بدون پرس و جوی بیشتر پذیرفت.
پیشنهاد میشود
دانلود رمان نقاب من در برابر تو
رمان پایان روزهای تلخ | fatemeh_i