خلاصه رمان :
رمان عاشقانه در ازای مرگ پدرم بعد از مرگ پدرش زندگیش دستخوش تغییراتی میشه….یه پدر جدید وارد زندگیش میشه پدری که اومده تا جبران کنه تا ادای دین کنه این پدر اون رو وارد زندگی جدیدی میکنه دختر چادری ما با اعتقادات مذهبیش تو این زندگی جدید،دل از مردی میبره که به اندازه ی ستاره های هفت آسمون خدا دوست دختر داره
برای آن شانه های ستبر که در کودکی انها را بلندترین ارتفاع دنیا میپنداشتم
چه بی رحمانه دست سرنوشت دست نوازش پدرم را از من ربود….
دستان پدرم تنها دارایی من بود…
به چه ازایی او را از من گرفتید
خوشبختی ؟
نه بی پدرم خوشبختی معنا ندارد
خوشبختی یعنی قلب پدرت بتپد
خوشبختی یعنی پشتوانه ای داشته باشی از کوه های البرز محکم تر
خوشبختی یعنی دردانه دختر پدرت باشی
خوشبختی یعنی اینکه ناز کنی و او خریدارانه قیمتش را هرچقدرهم گران بپردازد
مگر میتوانم خوشبخت باشم ؟
من خوشبختی را میخواهم چکار تا وقتی پدرم کنارم نباشد؟؟؟
دانلود رمان در ازای مرگ پدرم
مگر بی پدر هم میتوان خوشبخت بود ؟؟
دانلود رمان زیبای مرگ پدرم پدرم ای قشنگ ترین واژه ی دنیا که هیچ مترادفی قادر به توصیف تو نیست
نام من را آیه گذاشتی تا نشانه باشم برای هرکس که کمک نیاز داشت
لیکن مرگ تو ارزش نشانه شدن برای مردی که از پاکی و پاکدامنی
فقط نامش را دارد و در منجلاب گناه فرو رفته را نداشت
به بزرگی خدایم که نداشت
پدرم وظیفه ای که بر دوشم گذاشتی بسیار سخت است
نشانه بودن آن هم در جاده ی تاریک و پر وهم و خیال عشق
با مردی که به همراه بودنش شک دارم،سخت است
لیکن نشانه میشوم و راه میگشایم برای مردی که دوستش دارم با تمام پاکدامنی های ناپاکش
دوستش دارم و دوستم دارد
من خوشبختم اما خوشبختی را در کنار مرد زندگی و پدرم میخواهم
مرد زندگیم سعی در پر کردن جایت دارد
رمان های پیشنهادی انجمن:
رمان جنگجویان گورج (و اتحاد با شیاطین) | nazy.8
، تقریبا شبیه به قسمت هایی از رمان سایه نفرت بود، پسر داستان همون سوظن ها و نقشه ها رو واسه بدجلوه دادن دختر داستان داشت ، دیالوگ ها کشش و جذابیت لازم رو نداشتن ، به امید کارهای بهتر و پخته تر
دیالوگهای آبکی داستان الکی
مناسب گروه سنی ج
داستاتش خارج از باور بود و شدیدا شخصیت اصلی رو میخواست قدیسه نشون بده اما بد نبود و من کلشو خوندم. موفق باشی