دانلود رمان دختری از جنس خورشید ⭐️

معرفی رمان:

دانلود رمان دختری از جنس خورشید _ جسم بیمار درمان می‌شود؛ اما درمان روح بیمار دشوار است. دختری از جنس خورشید، داستانی‌ برگرفته از مشکلات عاطفی‌ست که با رفتار ناشایست خنجری را در قلب برخی از انسان‌ها فرو برده است؛ این حوادث در قالب یک رمان با توصیفات و اتفاقات عاشقانه و احساسی و… با هدف یادآوری نتیجه بعضی رفتارهای ناپسند گردآوری شده است.

دختری از جنس خورشید در برگیرنده افرادی‌ست که به خاطر مشکلات بزرگی که دارند، خود واقعی‌شان را از دست داده‌اند و در طول این داستان سعی در دست و پنجه نرم کردن با گذشته خود دارند.

دانلود رمان دختری از جنس خورشید

دانلود رمان دختری از جنس خورشید

 

 

قسمتی از رمان:

دانلود رمان طنز در دنیایی زندگی می‌کنیم که بی رحمی در آن حرف اول را می‌زند.

خیلی خوب می‌دونم بیشتر دختر خانم‌ها مثل من روزی رویایی داشتند، که به دست دیگران کشته شده‌اند.

دوست داشتند خود واقعیشون باشند اما خیلی‌ها سد راهشون شدند.

روزهای زیادی رو در زندگی تجربه کردم که خوب و بد برام به اندازه‌ی سال‌ها گذشتند!

همیشه سعی می‌کردم خود واقعیم و رویاهام رو از همه پنهان کنم.

اما این بار بدون هیچ ترسی، براتون حقایقی رو نوشتم و تعریف کردم تا بدونید تنها شما نیستید که قلبتون شکسته.

خیلی از خانم‌ها مثل من روزی در گذشته‌ای غرق بوده‌اند، که رها شدن از اون همه درد و خاطرات براشون کمی سخت بوده.

اما الان وقتش رسیده که برای ثابت کردن خودتون با همه بجنگید.

شاید خیلی‌ها در این راه شما رو کوچیک یا تحقیر کنند، که کاملا طبیعی هم هست.

با یک لبخند پررنگ از کنارشون بگذرید و فقط به آرزوهاتون فکر کنید.

اگر دوست دارید به عشقتون برسید؛ باید برای رویاهایی که دارید بجنگید.

من موفق شدم؛ دیر یا زود بعد از گذشت دوازده سال با وجود همه‌ی سختی‌ها و خوشی‌ها به رویای کودکی خودم رسیدم.

در این راه خیلی‌ها رو از دست دادم و کنار گذاشتم.

کسانی که با هر جمله‌ من رو از خودم و دنیام دور می‌کردند، اما اون‌ها به من قدرت دادند تا به آرزویی که همیشه داشتم برسم.

من موفق شدم پس شما هم میتونید.

نوشتن حقیقت‌ها و فکر کردن به گذشته شاید برای من کمی دردناک بود اما کمکم کرد تا از دنیای خیالی خودم بیرون بیام و به دنیای حقایق هجوم بیاورم.

 

 

 

پیشنهاد می شود

رمان گوش ماهی

رمان تـازیـانه حیـات| پــردیـس.ک

رمان تُنگِ تَنگ | کار گروهی کاربران انجمن یک رمان

دانلود رمان تکیه گاه محکم

3.1/5 - (7 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 1663 روز پیش

بازدید :13042 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دختری از جنس خورشید

نویسنده

مهرنوش عطائی

ژانر

عاشقانه / طنز / اجتماعی

طراح

محدثه فارسی

تعداد صفحات

102

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 19 )


  1. sepideh گفت:

    مهرنوش جان
    تبریک بابت رمانت⚘⚘⚘⚘⚘
    به امید درخشش‌ بیشترت

  2. م گفت:

    سلام میشه لطفا رمان کلاهدارن رو تو سایت بذارید من نصف رمان رو خوندم اما بقیه رمان رو پیدا نکردم

  3. Zaroo گفت:

    دختری از جنس خورشید …عالی بود، واقعاً آدم غرقش میشه خیلی معنی و مفهوم پیچیده ی داشت درکش کردم از اعماق وجودم ، تو یه کلمه بینظیر بود..❤

  4. مهرنوش عطایی گفت:

    در دنیایی زندگی می‌کنیم که بی رحمی در آن حرف اول را می‌زند.

    خیلی خوب می‌دونم بیشتر دختر خانم‌ها مثل من روزی رویایی داشتند، که به دست دیگران کشته شده‌اند.

    دوست داشتند خود واقعیشون باشند اما خیلی‌ها سد راهشون شدند.

    روزهای زیادی رو در زندگی تجربه کردم که خوب و بد برام به اندازه‌ی سال‌ها گذشتند!

    همیشه سعی می‌کردم خود واقعیم و رویاهام رو از همه پنهان کنم.

    اما این بار بدون هیچ ترسی، براتون حقایقی رو نوشتم و تعریف کردم تا بدونید تنها شما نیستید که قلبتون شکسته.

    خیلی از خانم‌ها مثل من روزی در گذشته‌ای غرق بوده‌اند، که رها شدن از اون همه درد و خاطرات براشون کمی سخت بوده.

    اما الان وقتش رسیده که برای ثابت کردن خودتون با همه بجنگید.

    شاید خیلی‌ها در این راه شما رو کوچیک یا تحقیر کنند، که کاملا طبیعی هم هست.

    با یک لبخند پررنگ از کنارشون بگذرید و فقط به آرزوهاتون فکر کنید.

    اگر دوست دارید به عشقتون برسید؛ باید برای رویاهایی که دارید بجنگید.

    من موفق شدم؛ دیر یا زود بعد از گذشت دوازده سال با وجود همه‌ی سختی‌ها و خوشی‌ها به رویای کودکی خودم رسیدم.

    در این راه خیلی‌ها رو از دست دادم و کنار گذاشتم.

    کسانی که با هر جمله‌ من رو از خودم و دنیام دور می‌کردند، اما اون‌ها به من قدرت دادند تا به آرزویی که همیشه داشتم برسم.

    من موفق شدم پس شما هم میتونید.

    نوشتن حقیقت‌ها و فکر کردن به گذشته شاید برای من کمی دردناک بود اما کمکم کرد تا از دنیای خیالی خودم بیرون بیام و به دنیای حقایق هجوم بیاورم.

  5. نویسنده گفت:

    یک دنیا تشکر عزیزم. 🙂

  6. نویسنده گفت:

    خیلی ممنون عزیزم 🙂

  7. نویسنده گفت:

    خیلی ممنون برای تعریف‌های قشنگتون. 🙂

  8. Zahore گفت:

    درود نویسنده عزیز ، موضوع رمان رو دوست داشتم.
    متاسفانه خیلی ها خودشون رو فراموش کردند و الویت زندگی شون دیگران هستند …
    امیدوارم باز هم بنویسید ، گسترده تر ، عمیق تر و بهتر ⁦❤️⁩
    خسته نباشید 🌹

  9. نویسنده گفت:

    ممنون عزیزم :)، بله متاسفانه دنیای بی‎رحمی شده!

  10. Azita گفت:

    بدک نبود میتونست بهتر باشه ممنون از نویسنده

  11. گل گفت:

    واقعا عین حقیقت بود عاشق رمانت شدم حرف دل خیلیا بود به امید موفقیت بیشتر.

  12. Asalbanoo گفت:

    رمانتون عالیییییی بود ممنونم بابت نویسنده عزیزاز رمانتون خوشم اومد❤واقعا عین حقیقت بود حرف دل خیلی از ادما بود امید موفقیت بیشتر💗🌹

  13. Atanaz گفت:

    ببخشید ولی کسی میدونه جلد دوم کلاه داران اومده یا نه ؟ و اگه نیومده میشه تو همین سایت کاملش رو بزارید

  14. نویسنده گفت:

    موضوع جذاب…اما قلم ضعیف…میتونست ادامه دار و صد البته بهتر باشه…به امید موفقیت هایت نویسنده جان

  15. ستاره گفت:

    عالیییی بود عزیزم،فقط چند تا چیز رو بهت بگم:انگار معلوم بود که داستان میخواست زودتر جلو بره،خیلی اتفاق ها تند میگذشتن.ولی در کل عااااااااااالییی بود من خیییییلی خوشم اومد منتظر بقیه کارات هم هستم❤️

  16. غزل نارویی گفت:

    عالییییی بوددددد

  17. S گفت:

    مقدمه ی رمان یه مقدمه ی به شدت قوی خودم با خوندن مقدمه جذب شدم با خودم گفتم چه خوب که یه رمان با قلم قوی پیدا کردم
    اما با شروع داستان ما شاهد یه رمان با داستانی به شدت آبکی هستیم.
    دختری که از آلمان برمیگرده اتفاقی با پسری آشنا میشه و باز هم به طور کاملا اتفاقی این دختر رو توی خیابون میبینه مثل همه ی رمانا پسره نزدیکه دختره رو زیر بگیره با ماشین چند میلیاردیش اما شانس یاری میکنه😂🤦‍♀️ نویسنده ی عزیزم برام خیلی جالبه بدونم توی کدوم دنیایی سیر میکنی که یه دختر به راحتی خیابون رو بند میاره ، میره از راننده تاکسی قفل فرمون میگیره و بعدش میزنه شیشه ی مازراتی رو میشکونه😂😂😂 و جالبی اینجاست که بعد از شکوندن شیشه ی مازراتی همچنان پسره ریلکسه و لبخند ژکوند میزنه🙄
    من تا همینجا خوندم و فهمیدم که ادامه دادن همچین رمان کلیشه ای و غیر منطقی ای توهین به شعور خوانندست
    رمانتون به درد خواننده های با رده ی سنیه ۱۰ تا ۱۵ سال میخوره
    سعی کنید یکم روی بهتر شدن قلمتون کار کنید و از ایده هایی استفاده کنید که تازگی داشته باشه نه یه ایده ی کلیشه ای اونم با اتفاقات کلیشه ای تر
    جوری که خواننده با خوندنش احساس کنه که دنیای نویسنده یه دنیای اکلیلی با اسب های تک شاخ و پر از رنگین کمونه🧚‍♀️😂
    در هر صورت شما برای نوشتن این رمان زحمت کشیدین خسته نباشید💝🧡

  18. نویسنده گفت:

    دوست عزیزی که کاملا مشخص هستش تا آخر رمان رو خوندی و یک جورایی از روی حرص این کامنت رو برام نوشتی، نظرت محترمه 😂 👍

افزودن نظر