معرفی رمان:
دانلود رمان خاطراتی که قاتل اند _ گاهی سر و کلهی خاطراتی پیدا میشود که پر قدرتتر از زهر، حکم قتل را صادر میکنند!
دختر هفده سالهای، تمام زندگیاش را در اتاقی زندانی است؛ فارغ از اینکه دلیلش را بداند. وقتی به سختی از آن زندان عجیب رهایی مییابد، به رازهای عجیبی از زندگی مبهم خود پی میبرد. این میان سرگردی برای باز کردن گرههای زندگیاش به او کمک میکند، اما بعد به حقایق عجیب و دردناکی پی میبرد…حقایقی که به گذشتهی او هم پیوند خورده است!
دانلود رمان خاطراتی که قاتل اند
قسمتی از رمان:
مانند همیشه در سکوت مستولی به سر میبرد. لحظهای چشم از پردهی حریریِ پنجره که در نسیم میرقصید، برنمیداشت. جز نور ماه که از پنجرهی مربعی شکل اتاق بر داخل میتابید هیچ نور دیگری نبود.
دیوارهای اتاقش مانند حصاری او را اسیر خود کرده بودند؛ شاید هم نه! به گفتهی پدرش، او دیوارها را اسیر خود کرده بود.
موهای مشکی رنگش خیلی بلند شده بودند و هر چه زمان میگذشت، در چشمان آسمانیاش خلأ بیشتری دیده میشد.
انگار که هیچ احساسی نداشت؛ اما از درون برای امتحان کردن کارهای زیادی پَرپَر میزد؛ مثل خارج شدن از آن اتاق پس از هفدهسال!
صدای باز شدن در سالن سکوت را شکست. دانلود رمان پرتویی از نور روی کاشیهای شیری رنگ سالن افتاد، به همراه سایهی قد بلند یک مرد. اِدیس بی آنکه چشم از پردهی مواج پنجره بردارد، دو دستش را زیر سر گذاشت تا دید بهتری نسبت به ماه داشته باشد؛ چون ماه همیشه تا این حد زیبا در قالب پنجرهاش ظاهر نمیشد.
صدای قدمهای مرد نزدیک و نزدیکتر میشد تا اینکه پشت دیوار شیشهای ظاهر شد.
اِدیس میدانست این صدا مال همان کفشهای براقی است که چارلز وقتی پول زیادی به دست و بالَش میرسد میپوشد. با اینکه از آخرین باری که چارلز را دیده بود یکسال میگذشت، اما دلش حتی ذرهای برای او تنگ نشده بود!
– خب خب، دختر خوشگل بابا حالش چطوره؟
چارلز با لبخندی که به جای محبت ذات بدطینتش را به رُخ میکشید، رمان پلیسی این را گفت و سیگارش را به گوشهی لبش چرخاند. دستش را در جیب کت چرمیاش فرو برد و گفت:
– اومدم تولدت رو تبریک بگم و بعدشم میخوام کادویی که خواستی رو بهت بدم.
بالأخره اِدیس نگاه سردش را به او منتقل کرد.
این دیوار شیشهای تنها چیزی بود که از آن طریق میتوانست با افراد بیرون ارتباط داشته باشد. چارلز با دیدن اِدیس پوزخندی زد و همین باعث شد صورت لاغرش استخوانیتر به نظر برسد. با طعنه گفت:
– هنوزم اونطوری بقیه رو نگاه میکنی؟ باورم نمیشه که کادوی تولد امسالت رو با این خواستهی مزخرفت هدر دادی! به هر حال…فکر نکنم از دیدنم خوشحال باشی.
انتشار رمان در هر مکانی غیر قانونی می باشد و کار درستی نمی باشد .
قیمت این رمان هشت هزار تومان می باشد
لینک خرید نسخه کامل رمان خاطراتی که قاتل اند می شود :