قسمتی از رمان:
دانلود رمان حسرت نفرت عشق _ خونه عمو خسرو یه جورایی حکم خونه پدری رو داشت واسه من. هر بار که دلم می گرفت. هربار که جایی رو با مشت های گره کرده و قلب در هم شکسته ترک می کردم اینجا تنها جایی بود که اروم میگرفتم. تنها جایی که خودم بودم. تنها جایی که سهراب بودم و خسرو تنها کسی بود که در هر شرایطی آدمی مثل منو درک می کرد و این مهم ترین خصوصیتش بود. در خونه رو آروم بستم و به سمت اتاق خسرو راه افتادم.
دانلود رمان حسرت نفرت عشق
قسمتی از رمان:
دانلود رمان عاشقانه به گرد گیری میزا و مجسمه های عتیقه که پولش از هزار و یک ترقند در اومده بود مشغول بودند. جلوی در چوبی اتاق خسرو ایستادم و چند تقه به در زدم و بدون اینکه منتظر جوابش باشم رفتم تو. با دیدنم مثل همیشه گل از گلش شکفت و با لبخند از پشت میزش بلند شد و به سمتم اومد و تا به خودم اومدم خودمو تو بغلش دیدم. هی میگم از این کارا بدم میاد تو گوشش نمیره که دستمو روی شونش گذاشتم و به سختی ازش جدا شدم. لبخندش مثل همیشه بهم دلگرمی می داد با اینکه این چیزا با آدمی مثل من جور در نمیومد ولی خسرو هم کلا با باقیه آدما یه فرق اساسی داشت که باعث می شد آدم باهاش احساس راحتی کنه…و این مهم ترین دلیلی بود که میخواستم تو کار باهاش همکار باشم…چون می دونستم که خسرو هم فقط منو یک همکار میبینه نه یه زیر دست… در کنار اون من هم آدم مغروری بودم و نیازی به بالا دست یا رئیس نداشتم … خسرو برای من الگو بود در هر شرایطی ازش خط میگرفتم چون اون تنها آدمی بود که می تونست به راحتی سرنوشت ادمی مثل منو عوض کنه …
پیشنهاد می شود
رمان شبنم ( جلد سوم رمان نمشب) | shabnami1104
رمان قلب سرخ شیطان | سیده پریا حسینی
نویسنده ی عزیز خسته نباشید خدا قوت.
عااااالی بود خیلی خیلی زیبا، واقعا از خوندن رمانتون لذت بردم.
امیدوارم همیشه موفق، و دست به قلم باشید.