دانلود رمان حجاب من
رمان های دیگر ما:
نام رمان : حجاب من
نویسنده : zeinab z کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر : اجتماعی .عاشقانه. طنز
تعداد صفحات کتاب : ۱۹۰ پی دی اف ، ۴۵۹ جار
به پسرعموش پیدا کرده و روز به روز حسش شدیدتر میشه اما میفهمه که
پسرعموش یکی دیگرو دوست داره و به دختر داستانمون میگه که
نکته مهم! تمام اسمها تخیلی هستند و هرگونه تشابه اسمی کاملا تصادفیه
قسمتی از داستان
گوشمو به تلفن نزدیکتر کردم تا بتونم صداشو بشنوم اما دریغ….
مامانم با دستش منو به آرومی هول داد که عقبتر برم منم که دیدم تلاشم
برای شنیدن صداش بی فایدست بیخیال شدمو رفتم سر میز و مشغول خوردن عصرونم شدم.
-زینب مامان چته نزدیک بود لهم کنی پشت تلفن. زن عموت بود
-خب چی میگفت؟
-هیچی حرفای همیشگی.تو هنوز عصرونتو تموم نکردی؟
پاشو پاشو برو درستو بخون کنکور داری مثلا.
میزو جمع کردمو بعد از خوردن چاییم به اتاقم رفتم کتابمو باز کردم
تا مشغول خوندن بشم که قیافش اومد جلو چشمم
سرمو تکون دادم تا فکرمو متمرکز کنم و مشغول خوندن شدم.
به ساعت نگاه کردم ۹ شب شده بود کش و قوسی به بدنم دادم
و رفتم تو پذیرایی بابا اومده بود. بهش سلام کردمو رفتم تو آشپزخونه تا به مامان کمک کنم.
برگ کاهویی از ظرف سالاد برداشتم
-مامان کمک نمیخوای؟
-چرا مامان جان میزو بچین
چشمی گفتمو میزو چیدم و بابارو صدا کردم تا بیاد برای شام
بعد از خوردن شام مسواک زدمو گرفتم خوابیدم.فردا صبح باید میرفتم مدرسه…
صبح با صدای بابا از خواب بیدار شدم. چون خوابم خیلی سنگینه ساعت کارساز نیست
پیشنهاد می شود
احساس میکنم دختره زیادی سبک و خنکه..!’یه جورایی از این همه سبکیش چندشم شد..!’
هر چند سامی بیگی خوشحال میشه ولی شما میگی گوش دادن به موسیقی حرامه ولی دختره سامی بیگی گوش میده داره قر میده 😑🤦 البته خوبه عشق عرفان رو از قلبش بیرون کرد چون واقعا بده این چیز ها