صدای آژیر ماشین پلیس میاد دستامو می زارم روگوشمو چشام می بندم پدرمو دارن می برن جیػ
میزنم نه نه یهو ازخواب می پرم عرق کردم بازم خواب دیدم نمیدونم چرا هر چی زنگ این گوشی
لعنتی رو عوض میکنم انگار …نه ته دلم گواه بد میده چرا چند شبه پت سرهم خوابای ناجور میبینم
توهمین فکرا بودوم که گوشیم زنگ خورد کش وقوسی به بدنم دادم به صفحش نگاه کردم ناخودآگاه
یه لبخند اومد رولبام
_ سلام عزیزم
-سلام خانومم خواب بودی؟ بیدارت کردم؟
-نه بیدارشده بودم باید برم دفتر مجله
دانلود رمان تکیه گاهی ازجنس باد
-بازم سوژه جدید؟
هه بازم سوژه جدید
برو آماده شومزاحمت نمیشم فقط زنگ زدم بگم امروز نهار بیا همون رستوران همیشگی
چرا؟
هیچی یکی از دوستام باخانومش دعوتمون کرده
باشه سعی میکنم خودمو برسونم
مرسی فدات م خداحافظ
خداحافظ
به ساعت نگاه کردم ۰.۳۷بود ساعت ۹قرار داشتم رمان عاشقانه یاخودم گفتم گندت بزنن پرند پؾ کردی ازبس
خوابیدی خوب خبر مرگت زودتر پاشو ؼر میزدمو لباسامو از توکمد میزاشتم روتخت
رفتم یه ابی به سروصورتم زدم بازم خداروشکر یه یه سرویس بهداشتی طبقه بالا کنار اتاق خودم بود
تند تند مسواک زدم که بوگند دهنم بیچاره کریمی رو بیهوش نکنه
بدو بدو اومدم تواتاق لباسموپوشیدم خیلی اهل ارایش کردن نبودم فقط زمانی که رو فرم بودم یا قرار
مهمی داشتم
در حال تایپ در انجمن: