دانلود رمان تو فقط مال منی ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان تو فقط مال منی داستان در مورد دختریه که سر یه قرارداد مجبوره با رییس شرکت مقابل ازدواج صوری کنن. اونا باهم ازدواج میکنن و مثل دوتا دوست  زندگی میکنن تا اینکه .. با نور آفتاب که مستقیم میخورد توی چشمم بیدار شدم. اووف باز صبح شد. از جام پاشدم و رفتم دستشویی بعد از انجام عملیات اومدم بیرون و موهای خرمایی بلندم

رو دم اسبی بستم از نرده سر خوردم که چشمم خورد به مامان که لب پله ایستاده بود. یا خدا.

مامان _ای رزای زلیل شده باز که تو مثل اورانگوتان از اون بالا سر خوردی؟

 مردم هم مادر دارن منم مادر دارم. آخه مطمئنی منو از تو جوب پیدا نکردی؟مامان _نه.

به طرف آشپزخونه حرکت کردم که سوگند خانم (خدمتکارمون)

برام صبحانه آورد. بعد از خوردن صبحانه رفتم بالا یه شلوار قهوه ای بایه مانتوی کرم پوشیدم

مقنعه مشکیم رو سرم کردم.سوییچ رو برداشتم و دبرو که رفتیم.

مامی من رفتم. کاری باری؟مامان _کار نه ولی بار چرا.

اعههه. من رفتم. بعد از پوشیدن کتونیم از خونه زدم بیرون و

سوار اسپرتیش خوشملم شدم. بعد حدودا یک ربع رسیدم شرکت که رمان جدید  محمدی (منشیم) جلوم سبز شد.

سلام پرونده های امروز رو بیارید توی اتاقم. و به طرف اتاقم حرکت کردم. **

حدوداً ساعت بعد از ظهر بود که کارام تموم شد بعد از سفارش های

لازم به محمدی از شرکت زدم بیرون. رفتم سوار ماشین شدم

که گوشیم زنگ خورد. عسل (دوستم) بود

بنال عزیزم. عسل _اول سلام بعد کلام._گیریم سلام. حرفتو بگو کار دارم.

دانلود رمان تو فقط مال منی

دانلود رمان تو فقط مال منی

 

عسل بپر بیا دنبالمون بریم خرید برای تولده مهدیه. تولدش فرداعه ما هنوز لباس نگرفتیم.

_خیلی خب. حاضر شو یه ربع دیگه اونجام.

عسل _کاری نداری؟

_از اولش هم کارت نداشتم. و قطع کردم.و به طرف خونه ی

عسل اینا حرکت کردم بعد از حدودا یک ربع رسیدم دم خونشون

با یه تک بوق اعلام حضور کردم  رمان عاشقانه  که عسل و نفس مثل چی اومدن توی ماشین.

نفس _وای چقدر دیر کردی.

_ن که تو داشتی به علف هات آب میدادی. بریم کجا؟

عسل _بازار….رسیدیم به بازار._بچه ها جا پارک نیست که.

نفس _اون سوزوکی داره میره ببین._اهوم. من برم ببینم میره یا میمونه.

عسل _OK. زود بیا.پیاده شدم و به طرف ماشینه حرکت کردم. به رانندش نگاه کردم. ووووووی چه نانازه موهای خرمایی پوست جو گندمی چشمای آبی یخی و لب های قلوه ای. فکر کنم هیکلش هم سیکس پک باشه.

پسره _بفرمایید خانم؟ببخشید اون جاتون رو میدید بهم؟

پسره زد زیر خنده. دانلود رمان تو فقط مال منیتازه فهمیدم چی گفتم.

اوومم. نه یعنی اون جا یعنی رمان جدید جا پارکتون رو میدید بهم؟

پسره _خو زودتر بگو. آره من دارم میرم. بفرمایید شما. و

سوار ماشینش شد و رفت. منم رفتم نشستم تو ماشین و بعد از پارک

ماشین همگی رفتیم توی پاساژ.بالاخره بعد از یه ساعت گشتن توی بازار نفس یه لباس بلند گلبهی

گرفت و عسل یه لباس دکلته آبی گرفت. منم یه لباس مشکی بلند که

روی سینش کار شده بود و دنباله دار بود و روی دنبالش به صورت ۸کار

شده بود گرفتم. کادو هم من برای مهدیه ساعت گرفتم. عسل گردنبند. نفس هم ادکلن گرفت.

 

رمان های توصیه شده ما :

خلاصه رمان بده اسم تحویل بگیر

 رمان منِ خیالی | Baran

رمان مودیت | زهرا صالحی (تابان)

رمان جاده می‌رقصد | masihe.ch

دانلود رمان سیگار صورتی

دانلود رمان انفجار تاج

4/5 - (12 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1207 روز پیش

بازدید :31976 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

تو فقط مال منی

نویسنده

مهلا عمرانی

ژانر

عاشقانه/کل کلی

طراح

braveays

تعداد صفحات

400

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 7 )


  1. eliinaz گفت:

    نویسنده عزیز رمان رو تا صفحه ۲۰ خوندم….از نظر من رمان ضعیفی بود و هنوز خیییییلی جا داره که بشه یه رمان عالی…اتفاقات اصلاااا قابل درک نبودن اینکه یه پسر میاد شرکتت و بعد میفهمی این همون فردیه که تو خیابون دیدیش و بدون هیچ مقدمه ای میگه بیا باهم به صورت فرمالیته ازدواج کنیم و دختر بدون فکر به آینده سریع قبول میکنه….برای طولانی کردن رمان هم بحث عاشق شدن برادرش رو پیش کشیدید و بعد از اینکه هردو عاشق اعتراف میکنن پسر بدون هیچ معطلی میگه “عسلی خودمی. خیلی دوست دارم” خود جمله گویای همه چیز هست…اینکه سعی داشتید با چند جمله رمان رو طنز جلوه بدید کار اشتباهیه خلااااصه که رمان جالبی نبود…امیدارم تو رمانای بعدیتون اشکلات رو رفع کنید (:

  2. ... گفت:

    سلام خسته نباشید
    اینجا گفته تعداد صفحات ۴۰۰ ولی ۷۱ صفحه‌ست.
    بابت زحمات ممنون🌼

  3. نویسنده گفت:

    خیلی ضعییییف بووود و یه مشکل دیگه هم داشت این بود که اعداد رو توی رمان ننوشته بود برای مثال ساعت ها و سن

  4. shirin گفت:

    سلام
    چرا دخترای رمانتون انقدر عقده ای و ندید بدیدن؟؟؟ اصلا نپسندیدم خیلی ضعیف بود…
    امیدوارم رمانای دیگتون قابل خوندن باشه🌹

  5. حلما گفت:

    وااا چرا اینطورین😐😐اخه بخاطر یع تولد میرن ارایشگاههه؟مسخرهههه خوشی زدع زیر دلشون زرت و زورت پول خرج میکنن😐😐داشم مث ادم رمان انویس

افزودن نظر