خلاصه رمان :
دانلود رمان تقصیر درد…دخترک زیبا، افسرده بود. بیماری نداشت، سختی نداشت اما نمیتوانست فراموش کند.گاهی یادآوری درد دارد. مردی بسیار میخندید. خندۀ تلخی بود.گاهی سکوت درد دارد. دیدم کسی برای خودش درد میخرید. بیدردی هم درد دارد پدر شدن… این بهترین خبریست که یک زن به شوهرش میدهد. اما اگر آن مرد رازهای زیادی داشته باشد، آیا پدر شدن شیرینی سابق را دارد؟
سپهر بهداد، چیزهای زیادی داشت که مخفی کرده بود.
صبح یک روز عادی بود که نسترن تصمیم گرفت همسرش را غافلگیر کند.
خانۀ بزرگ را سکوت فرا گرفته بود. از پشت پردههای تیره، نور به سختی راه باز کرده بود تا فضا را روشن کند. زن و مرد، دو طرف میز در آشپزخانه نشسته بودند و مشغول صرف صبحانه بودند. زن با دقت لقمه میگرفت و زیر چشمی به مرد نگاه میکرد و مرد به این فکر میکرد که رفتار همسرش، عجیب شده. حالت عادی در زندگیِ نسترن و سپهر، نسترن هیچ نگاهی به سپهر نمیانداخت و هیچ حرفی هم نمیزد اما سه روز اخیری که سپهر بعد از کار به خانه میآمد، حس میکرد نسترن قصد گفتنِ موضوعی را دارد و نمیتواند بگوید.
سپهر که از این حالتِ جدید و مرموز خسته شده بود، سعی کرد سر صحبت را باز کند. پس لقمهای که نگرفته بود، روی میز گذاشت و همسرش را صدا زد:
دانلود رمان تقصیر
رمان عاشقانه نسترن سر بالا آورد و با نگاهی بی حس به سپهر نگاه کرد و دست از هم زدن چایش کشید. سپهر چشمان نسترن را میدید که منتظر بود اما حسی شاملِ کنجکاوی یا محبت یا نگاه یک همسر مهربان در نگاه نسترن نبود. انگار منتظر بود سپهر زودتر حرفش را بزند تا دوباره سکوت شود. بدون فکر قبلی گفت:
-من باید سه روزی برم اصفهان.
نسترن سر تکان داد و مشغول نوشیدن چای شد. سپهر از این سکوت در آزار بود. این سکوت در زندگی مشترک سالها بود که همراه سپهر و نسترن بود.
سپهر از زندگی مشترکش با نسترن ناراضی نبود. نسترن همسر نمونهای بود. شاید زیاد از حد خوب بود. دکترای تاریخ داشت و استاد دانشگاه بود. تمام اعمال و رفتارش حساب شده و از روی مطالعه بود. غذاهایی که میپخت همه از نوع عجیب و مقوی بودند. در خانۀ سپهر و سپیده از کلهپاچه و قرمهسبزی چرب خبری نبود. سبزیجات ارگانیک و روغنهای غیر مضر گیاهی استفاده میکردند. تزئینات غذا و دسر و دستمال سفرهها همه با سلیقه و عالی بودند و طراحی دکور خانه با مد روز بود. در مسائل
به درخواست نویسنده رایگان شد
رمان هایی که توصیه ما به شماست:
بسیار بسیار ممنونم از نویسنده این اثر بی اندازه زیبا بود .بی اندازه قلم شیوا بود ودوست داشتنی .با خواندنش هم به هیجان در امدم وهم گریستم .ممنونم بسیار
سلام وعرض ادب
عالیه اقدامتون
بنده حقیرارشدحقوق بین الملل وازعلاقمندان کتب هزاره سوم هستم….باکمال افتخارورایگان آمادگیموجهت تبلیغات اقدام ارزشی تون اعلام میکنم
سلام دوست عزیز
لطفا در واتس اپ به ما پیام بدید تا صحبت کنیم جهت همکاری
در تماس با ما اشاره شده
سلام. قلم زیبایی بود ولی لطفا توی اطلاعات مربوط به رمان دکر کنید کتاب ناقص است و بقیه آن بنا بر درخواست نویسنده لازم است خریداری شود که با علم به این موضوع دانلود کنیم یا نکنیم.ممنون
عزیزم در قسمت رمان وقتی درگاه پرداخت قرار دادیم و قیمت گذاشتیم نشان میده که این رمان فروشی هست. اون فایل پی دی اف هم برای آشنایی شما با قلم نویسنده است که اگر تمایل داشتین فایل کامل را خریداری کنید
وای تروخدا کاملش رو بزارید من نمیتونم بخرمش
عزیزم نمیشه متاسفانه. برای حمایت از نویسنده این مبلغ قرار داده شده و واقعا مبلغ ناچیزی است.
سلام بهار جان تبریک میگم برای نوشتن این اثر زیبا واقعا رمانی جذاب و خواندنی
به کسانی که دنبال رمان متافوت و زیبایی هستن پیشنهاد میکنم حتما این رمان رو بخونن
سلام ممنون به نویسنده برای این رمان زیبا
پس چرا رمان کامل نیس؟؟من خریدمش
سلام دوست عزیز اگر فایل مشکل داره به شماره پشتیبان در واتس اپ پیام بدید.
رمان خیلی خوبی بود ممنون از نویسنده بابت خلق همچین اثری
سلام من خریداری کردم اسکرین هم گرفتم اون موقع دانلود منیجرم مشکل داشت دانلود نشد الان چه طوری میتونم دان کنم؟
سلام
عزیزم لطفا به شماره ی پشتیبانی در واتس اپ پیام بده.
بسیار زیبا و دلنشین بود. خسته نباشید
چجوری باید دان کنیم کاملشو من ک نمیفهمم🤪🤪🤔🤔🤔🤔
سلام
خدمت شما
این رمان برای خرید می باشد و شما کافی هست روی عکس کلیک کنید و به درگاه پرداخت هدایت خواهید شد
قشنگ بود دم نویسنده گرم!!
یه پیشنهاد هم برای سایت
اگر امکان داره شرایطی فراهم کنید تا کتاب هایی که میخونیم یجوری مشخص بشه که تکراری نخونیم، یجای تیک زدن داشته باشه یا هرچی…