دانلود رمان بیسیمچیِ عشق اختصاصی یک رمان
خلاصه ی رمان:
دانلود رمان بیسیمچیِ عشق رمان اواخر دهه ی پنجاه و دهه ی شصت اتفاق می افتد. هانیه،دختری که عاشق میشود..! عاشقه همبازیه روزهای کودکانه اش… عاشقه پسری از جنسِ مَردانگی… عاشقه کسی که هر روز ریشه ی عشقش در قلبِ هانیه محکم تر و استور تر میشود… اما من که گفته بودم، “عشق خانمان سوز است”
دانلود رمان طلسم چاه (جلد دوم همخانه ارواح)
اسم رمان:بیسیمچیِ عشق نویسنده: زهرابهاروند
ژانر:عاشقانه،دفاع مقدسی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
پست اول
خسته و کلافه از گرما،درِ حیاط را باز می کنم و میخواهم چادرم را دربیاورم,که با کفشهای زیاده
دم در مواجه میشم.در را باز می کنم و داخل میشوم که صدای خنده های عموسبحان به
گوشم میخورد.
خوشحال و ذوق زده واردِ پذیرایی میشوم و تکیه زده به پشتی ها میبینمش!
خندان از جایش بلند میشود و به سمتم می آید.امانش نمیدهم و به عادت بچگی از گردنش
آویزان میشوم،
میخندد و میگوید:
—آخه بچه دیگه وقته شوهر دادنته اینجوری آویزون میشی!
بالبخندِ بزرگی روی صورتم از او جدا میشوم و تازه یادم می افتد که کلی آدم نشسته اند!
خجالت زده و آرام سلامی میدهم و همه باخنده جوابم را میدهند.
دیگر وقت نمیکنم در دریایِ آبیِ آن چشمهای به زمین خیره شده غرق شوم!
به اتاقم میروم تا لباسهایم را عوض کنم.لباسهایم را میپوشم و چادرِ گلدارم را سرم
میکنم،میخواهم از اتاق خارج شوم که چشمم میخورد به عکس کوچکی که درونِ یک قابِ عکسِ
آبی روی میز تحریرم است.
نگاهم که به چهره ی دو کودکِ خندانِ درون عکس می افتد،
لبخندی روی لبانم نقش میبندد.از اتاق بیرون می آیم و میخوام بروم سمته حیاط تا وضو بگیرم که یکی از کودکانِ داخل
پیشنهاد می شود
رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار) | الیف شریفی
لینک دانلود
- به درخواست نویسنده پاک شد
منبع : نگاه دانلود
سلام….ممنون از گذاشتن داستان من و امیدوارم بخونید چون یه عشقانه ی ساده و قابله باوره…بازم ممنونم
سلام و خسته نباشید.
ببخشید میخواستم خواهش کنم لطف کنید و این داستان رو پاک کنید چون الان یه رمان گروهیه و درحال تغییر…ممنونم
سلام چرا
سلام مجدد.
دارم تغییرش می دم،کلا تغییر می کنه روند داستان
سلاک اقدام شد