خلاصه رمان:
دانلود رمان به رنگ نارنجی _ پدر لیلا یک نارنجیپوش است.
رفتگری زحمتکش که سالهای سال است با شغل خود زندگی میکند؛ اما لیلا با شغل پدرش رابـ ـطهی چندان خوبی ندارد.
همین علت بسیاری از مشکلات زندگیشان شده است.
روزگار میچرخد و همین شغل باعث میشود زندگی روی دیگری به آنها نشان دهد.
دنیای هرکس رنگی دارد. گاهی تیره، گاهی روشن، گاهی سبز، گاهی آبی، زرد، گاهی قرمز و گاهی هم نارنجی؛ اما دنیای نارنجی کمی فرق دارد.
دنیایی که گاهی با روشنای روز آغاز میشود و گاهی هم با تیرگی شب. نه امنیتی دارد و نه به قدر کافی اعتباری.
دنیایی که طعم اشک میدهد؛ اما همین دنیا اگر نباشد، دیگر هیچ کدام از دنیاهای زرد و سبز و قرمز و… معنا پیدا نمیکنند. دنیایی به رنگ نارنجی.
دانلود رمان به رنگ نارنجی
قسمتی از رمان:
مشوش گامهایش را یکی پس از دیگری برمیداشت.
سنگهای بینوای زیر پایش که هرازگاهی به اینسو و آنسو پرتاب میشدند، اگر زبانی برای حرفزدن داشتند، قطعاً با صدای بلند اعتراض میکردند.
قلبش طوری تندتند به سـینهاش می کوبید که گویی در سالن کنسرتی قرار دارد و نقش طبلی با ریتم تند برای تکمیلکردن موسیقی را دارد.
آنقدر به صورت و تهریش خرمایی تیرهاش دست کشیده بود که اگر صورتش کمی خاصیت ارتجاعی داشت، حتماً چند سانتیمتری از پوست صورتش آویزان میشد.
چشمهایش دودو میزد دانلود رمان عاشقانه به رنگ نارنجی و ابروهایش از نگرانی مثل دو تکه چوب که بخواهند دو ضلع مثلثی را بسازند به هم نزدیک شده بودند.
بالاخره مقابل در آهنی قدیمی قهوهایرنگ متوقف شد. یک دستش را به تکه آهن روی در که شکل گل پیچخورده بود گره داد و با دست دیگر تلفنش را از جیبش بیرون کشید.
پیشنهاد میشود
رمان بازی پیچیده | شادی روحبخش
خوفه
رمان خوبیه.. تشکر از نویسنده عزیز🧡