خلاصه رمان :
دانلود رمان به آبی آسمان طعم دردناک زندگی را چشیدهای؟ درست همان لحظاتی که در این هستی کسی برایت نمانده، خدا عجیب دلش برایت میتپد و حضور کسی مانند آریا را در زندگیات مینشاند و غوغای بیزبان چه کند با خلافکاری که حکم دلدارش را پیدا کرده؟ گاهی مجنون کسی میشوی که اشتباه است، اما تا دنیا دنیاست عشق پیروز است، ولی این بار دیوانهگیست، من از سرزمین عشق آمدهام. در جهان من اولین چیزی که میگویند: دوستت دارم است! تمام!
مقدمه:
دانلود رمان به آبی آسمان _ ویرانتر از آنم که تار و پودم را با چسب برهم بزنی، یا به زبان بگویی دوستت دارم. دیگر قولهای این دوره و زمانه رویم اثر ندارد. باید ثابت کنی حضورت را در زندگیم.
اگر نخواستنم را بگویی، ویرانتر از قبل میشوم.
من خواهان اندکی آرامشم. تا دنیایت هست، دوستم بدار و این را به من ثابت کن!
عاشق را که برعکس کنی میشود قشاع!
دهخدا را میشناسی؟
لغت نامهاش را باز کردم.
معنی قشاع (دردی که درمان ندارد).
دانلود رمان به آبی آسمان
قسمتی از رمان :
دانلود رمان اجتماعی کلاهش را جلوتر کشید تا کسی صورتش را نبیند! حسابی چوب خطهایش در این محل پر شده بود، جیبی نبود که نزده باشد و کیفی نبود که نقاپیده باشد! یاشاید هم… بود!
به قول خودش زدن جیب امام جمعه محل دیگر اوج نامردی بود! انگار جیب خدا را زدهای! خودش هم از این اعتقادات در پیتش خوشش نمیآمد!
از کنار اوستا ابراهیم که با سوءظن خیرهاش بود گذشت!
زیپ کاپشن بادی سبزرنگش را بالا کشید و دست در جیب شلوار ارتشیاش کرد و چاقوی ضامندارش را لمس کرد!
امروز قرار بود وارد گروه عیوض خان شود؛ بزرگترین خلافکار و جیببر تهران! آرزویش بود! وارد گروه او شدن آرزویش بود، وارد گروه کسی که با شنیدن نامش گردانی فرار میکرد و لشکری میلرزید!
پیشنهاد می شود
رمان زان دَم که دیدمت | میم_سین
رمان معاوضه مهتاب وخون | mahsaaa
خیلیی وقت بود رمان به این خوبی نخونده بودم. دست نویسنده درد نکنه. خسته نباشی . عالییی بود عالیی. هم گریه کردم هم ذوق کردم. قلمت مانا باشه.
بد نبود.
سلام
قسمتی از یک زندگی در کوچه پس کوچه های این شهر بزرگ
ارزش خوندن داشت.
نویسنده ی عزیز خسته نباشید
لطف کردی عزیزجان
ممنون عزیز,لطف کردی,سلامت باشی^^
فقط سکوت و لحظه ای تفکر را میطلبد!
قلمت مانا، جانا!
قشنگ بود یه عاشقانه بدون چشمای رنگی و هیکل ورزشکاری و خونه تو بالا شهرو ماشین مدل بالا ساده ی ساده!
اصلا قشنگ نبود تا حالا کتاب به این مسخرگی نخونده بودم
فکر کنم شماد کمی بد سلیقه تشریف دارید
واقعا جذاب بود واقعیت بود نه پولشون از پارو بالا میرفت نه زیبایی افسانه ای داشتن ولی بهتر از اون ها عشق و صبر رو نشون دادن
معمولی بود
فقط یا کلمه غوغا بارها تکرار شده بود و یا توصیف بیش از حد عشق و عاشقی
خیلی وقت بود رمان به این خوبی نخونده بودم?نه انقدرطولانی بود که ازش خسته بشم نه خیلی کوتاه و بی سروته ?یه عاشقونه ی واااااقعی بدون دکترمهندس وماشین مازراتی ولوس بازیای حال به هم زن?موفق باشی نویسنده جان??
داستان قشنگی داشت ولی پر از غلط املایی… لطفا ویرایشش کنید.
سلام خانم خلیفه نژاد واقعا رمان زیبایی بود و شخصا عاشقش هستم.رمانی که متفاوت بود با تمام رمان هایی که تا الان خوندم و دور از تکرار بود واقعا باید دست مریزاد گفت.قلمتان مانا
سلام نویسنده عزیز باید بگم بعد چن وقت بلاخره هههه یه رمان درست حسابی و درجه یک خوندم قلمت که اصن هیچی بزار هیچی نگم حرف ندارههههههه
البته که خودت درجه یکی و عالی ولی یه پیشنهاد مثل موضوع همین رمانت که واقعا خاص. و اقعی بود سعی کن در اینده اگر خاستی رمانی بنویسی موضوعش همینطوری تک و ناب و البته در لابه لای زندگی های همین مردم شهر باشه اینطوری واقعا به قول خوت غوغا میشه
باید بگم واقعا قشنگ بود!
ایده اش واقعا جذاب بود و نویسنده به خوبی از پسش براومده بود(:
و من واقعا با نظر تارا موافقم
نویسنده دستت درد نکنه خسته نباشی…واقعا لذت بردم!
قشنگ بود یه عاشقانهی بی کلام…یه عاشقانهی بدون پول…یه عاشقانهی بدون زیبایی افسونگر…ممنونم…قلمت عالی یود…ارزو میکنم همیشه موفق باشی:)
سلام ب نویسنده عزیز،فاطمه بانو
رمانت خیلی جالب بود….یعنی اینجوری بگم ک برای اولین بار یه رمان گوگولی خوندم🥰ببخشید جور دیگه ای نمیتونستم حسمو بیان کنم
برات آرزوی موفقیت روز افزون دارم عزیزم
من ک از خوندنش لذت بردم