خلاصه :
دانلود رمان با عشق آرامم کن دلسا ودانیال برادر وخواهری که سرنوشت راهای جدیدی جلوشون میزاره،که با عبور از اون ها به رازهای گذشته پی میبرند. سیاوش به وسیله دوستاش به مواد مخدر اعتیاد پیدا میکنه واز خانوادش طرد میشه،اما یه دعوا زندگی
نویسنده : beti derakhshande کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر:عاشقانه،پلیسی،غمگین
وی نیمکت همیشگی نشستم،چقدر هوا امروز خوبه،نفس عمیقی کشیدم
،نگاهم به خونمون افتاد ،دقیقا روبه روی پارک بود،همیشه
این پارک بهم آرامش میداد،درختایی که تازه شکوفه کرده بودند
،واقعا فضای پارک رو زیبا تر می کردند،بابا همیشه بابت رمان عاشقانه اینکه صبح زود میام اینجا سرزنشم می کرد
ومیگفت:چه معنی میده دختر صبح به این زودی بره پارک،
نگرانیش رو درک می کردم،آخه وقتایی که من میام خیلی خلوته
،ولی نمیتونم از آرامش عجیب این پارک بگذرم
غرق فضای پارک وآرامشش بودم،که متوجه شدم دستی جلوی
چشمام تکون میخوره،سرم رو برگردوندم ،متوجه هستی شدم
دانلود پلیسی رمان با عشق آرامم کن
که کنارم نشسته بود،لبخندی بهش زدم وباذوق بغلش کردم وگفتم:هستی تو اینجا چیکار می کنی؟؟
از همدیگه جداشدیم،هستی بهترین دوستم بود،دختر خیلی خوبی بود
_اومدم ببینمت،رفتم خونتون ،عمت گفت تو پارکی ،منم اومدم اینجا
تکیه دادم به نیمکت وگفتم:خیلی خوشحالم که میبینمت، رمان پلیسی چند وقتی هست که کم پیدایی؟؟
هستی لبخند خبیثی زد وگفت:دلم نمیخواست ببینمت ،برای همین کم پیدام
میدونستم شوخی میکنه،اخم ساختگی کردم،هستی باهمون لبخند نزدیکم شد
وبوسه ای روی گونم زدوگفت : شوخی کردم مگه من چندتا دوست به گلی تو دارم
_خوبه نمیخواد خودشیرینی کنی،دلیل قانع کننده بیاری،اول اینکه چرا
گوشیتو جواب نمیدی ، دوم چرا سراغی از من نگرفتی؟؟دلم برات تنگ شده بود به گوشیت زنگ زدم
ولی جواب ندادی،نگرانت شدم ،میخواستم امروز بیام سراغت که دیگه خودت تشریف فرما شدی
هستی سرش رو پایین انداخت ،آهی کشید وبه فکر رفت
سیاوش رو با خواهر داستان گره میزنهوآیا اون دختر میتونه سیاوش رو تغییر بده؟؟
وهمزمان ماموریت جدید سرگرد دانیال مهرجو چه اتفاقاتی رو براش رقم میزنه؟
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه آن مَرد مُرد | پوررضاآبیبیگلو
داستان کوتاه بئر تیمـار | ماه راد
دانلود داستان کوتاه یک قدم تا بدبختی
دانلود داستان کوتاه باران صدایم میزند
خیلی عالی بود
وازرمانهای عالی دیگر مثل
گریز ازتنهایی؛ غرور سنگی؛تظاهر ؛تقابل؛مرا آزادکن؛ زندانبان؛ روزهای برفی؛اشتباهم راببخش؛ اسطوره؛همسایه من؛درآغوش حسرت تو ؛در آغوش مهربانی؛بغض غزل؛ زهرتاوان؛من تو عشق؛بانوی قصه؛