خلاصه :
دانلود رمان اگر چه اجبار بود همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد.. فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!!
صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد..خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد..چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل
دانلود رمان اگر چه اجبار بود
کنیم..اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود..باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..
هر چه بادا، باد….!!….
دختری زجر کشیده…بی گناه مجازات میشود و در این مجازات رمان عاشقانه پسری را هم با خود شریک میکند…نمیخواهد..اما برای حفظ آبروی پدرش مجبور میشود..همه چیز اجبار است…!!…پایان خوش….با۲۰۰تشکرو۱۷۰امتیازدرهرپست رمان
اززبان نویسنده:
خب..
داستان من شاید یه کم تکراری باشه اما من که خودم عاشقشم!!
همچین تکراریم نیستا…یه مورد کوچولوش تکراریه..نیاین هی بگین تکرایه و تقلید کردیا..
چون همه چیزش متفاوته و سعی کردم بهتون ثابت کنم که تقلید نیس…
رمان های توصیه شده ما :
نحوهی قرار دادن رمان در انجمن یک رمان
رمان باران عشق و غرور | zeynab227
رمان آخرین اَشوزُشت | مبینا قریشی
دانلود رمان می خوام دیوونه باشم
خوب