دانلود رمان اهوی من ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان اهوی من داستان در مورد پسری هست که قلبش پر از کینه شده و به هیچ دختری اجازه ورود به این قلب را نمی ده تا اینکه با دختری اشنا میشه که این دختر با بازیگوشی و کارهاش باعث میشه پسر داستان عاشق بشه ولی اتفاقاتی می افته که   وای به روزانتقام……همه راغارنشین خواهم کرد……

بالذت وشوق کودکانه ای دستاشوبهم کوبید-ایول ددی جونم من عاشق کورسم!

کی گفته قراره روتوشرط ببندم؟

مگه من چمه؟

چت نیست؟لباشونیگامثل بچه های دوساله آویزونه!

دامون حال بده دیگه جون غزل

_ درد!دامون و مرگ!یه باباگفتن اینقدسخته که به اون زبون درازت نمیاد؟

چیکاکنم؟هیج جوره توکتم نمیره به مردی که بیست وچهارسالسال ازم بزرگه بگم بابا!

پدربودن به سن نیست به زحمت البته چون توعقل وشعورت نمیکشه نمیفهمی این چیزارو مثل بابات خلی!

راستشوبگو..خودت می خوای رقیبم بشی؟

نه بابا،من که پیرشدم دیگه این چیزاواسه شماجووناست!..فک کن می خوام

رویکی شرط ببندم که جنمشو داره آموزش دیده ی خودم!مینی دامون،دامون درابعادکوچیک تر!..ببنددهنت ومگس نره توش!

دانلود رمان اهوی من

دانلود رمان اهوی من

رمان عاشقانه تااون جایی که من یادم میاددانش آموزی به جزمن نداشتی

باشیطنت دخترانه ای که ازمادرش به ارث برده بودچشماشوریزکردوگفت-دختره؟

فضولی نکن میفهمی!

وای دامون نکنه ….تعلیم دادی؟

دیگه نه دراون حد!آدم مثل خودمون.

مگه …… حیوان خوب اونم آدم!

میزنم روترمزپرتت می کنم توبیابوناا

سپس خیلی آرام نجواکرد-چموش!

تامقصدیک کلام هم لب بازنکردولی کلی سوال ومسئله ی جورواجوردرمغزکوچیک فندقی اش درنوسان بود!

باصدای جیرترمزبالذت به پیست نگاه کردبدون مکثی پیاده شدامادامون دردلش دعادعامی کرد

بتوانداین بغض لعنتی راسرکوب کندباچشمانی سرخ شده نگاهی دلتنگ به ماشین مشکی رنگ انداخت

عجیب نبوداگرجای خالی اش همه جاحس شودعجیب نبودکه صدای خنده هاوچشمهای معصوم

سبزش مدام درمقابل چشم های دامون

 

 

4.6/5 - (10 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1811 روز پیش

بازدید :5567 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان: اهوی من

نویسنده

نویسنده:مریم۸۸۲

ژانر

موضوع:عاشقانه ، اجتماعی

طراح

طراح:بهار قربانی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:100

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 3 )


  1. نسئم گفت:

    من چند صفحه اولو خوندم نثرش به دلم ننشست نخوندم بقیشو. ولی ممنون از نویسنده عزیز خسته نباشی

  2. Sadaf گفت:

    خوب نبود مرسی

  3. ثمین گفت:

    سلام به نویسنده ی عزیزو محترم …
    اممم رمان شما بنظرم محتوای خوبی داشت ولی طرز نوشتنتون قابل قبول نبود و از این شاخه به اون شاخه پریده بود ..
    مطمئنم موضوع خوبی داشتین ولی آشفتگی هم در نوشتن اون ها بوده که ما حسش میکنیم ..
    و فکر کنم شما مینویشتین و بعد ۱ هفته نمینوشتین و خب اینجوری موضوع داستان فراموش میشه ..
    امیدوارم کار های بهتری از شما رو ببینم و بخونم

افزودن نظر