خلاصه:
دانلود رمان انچه که من کشیدم دستانم را باز و بسته میکردم و به استخوان هایی که زیر پوست نازک دستهایم قائم شده بودند دقت میکردم دستی سفید و سرد و استخوانی … در اتاق را باز کردم مردی میانسال با رپوش سفید نشسته و با خودکار خود بازی می کند (کودک درونش فعاله مسخره هم خودتی)تا کمر دولا شدم _استاد بزرگوار من حال شما؟
سرشو بالا اورد _چطوری قراضه؟
سعی کردم این لبخند گشاد روی لبانم را تنگ و تنگ تر نکنم ولی
به طور طبیعی در عرض یک صدم ثانیه کلا محو شد _استاد میشه بشینم؟
لبخندی ملیح زد _خیر وایمیستی تا اطلاع ثانوی مگس میپرونی( و با فریاد)افتاد؟
با تعجب به زمین نگاه کردم _چی استاد؟
انگشتانشو به هم قفل کرد _حرف بنده تو مغز فندوقی شما
لبانم را غنچه کردم و سرم را انداختم پایین_ چشم استاد
زیر زیرکی چشمامو به سمت استاد سوق دادم اینبار لبخند دندان نمایی می زد _بشین خانم زمستان
اخم کردم _بهار هستم
با کنجکاوی بهم نگاه کرد _بهار تاریک دل؟
نشستم_روشن دل استاد بهار روشن دل
یک جوجه ی کوکی از توی کشوی میزش در اورد کوک کرد رو میز
و با شوق نگاهش میکرد (همه استاد دارن ما هم استاد داریم )
عروسک ایستاد و لبخند استاد محو شد و سرش به سمت برگه های روبرو سوق داده شد _خوب خانم با دانشگاه در چه حالی؟
پاهامو رو پام انداختم _بگین نگین میگذره
دانلود رمان انچه که من کشیدم
لبخند زد_دانشگاتون کجاست؟
داشت دستم مینداخت _نقطه کوره استاد
اندکی به من زل زد _ رمان عاشقانه کورش که جلومه نقطشو پیدا نمی کنم
سرمو تکانی دادم _تو جنگل امازونه اقا میدونید که قبولی اونجا سخته
لبخندش ملیح شد_تک اوردن سر جلسه امتحان ترمم کار سختی بود
چیزی ازم نمونده بنظرتون کدوم تیکمو جمع کنم؟_استاد شما کی شیفتتون تموم میشه ؟
خودکارو گذاشت رو میز و مستقیم نگاهشو سمت من روانه کرد_عمرا بزارم این هفته اف شی
اخم کردم _بیا و نیکی کن ادامه تحصیل حق ماست
استاد ما باید ازادی عمل داشته باشیم هی دانشگاه هی بیمارستان
از کوالا هم جلو زدیم نیمه گمشده ما فرسنگ ها از ما دوره وقت کم میاریم یکم برید کنار هوا بیاد
بلند شد و ارام ارام به سمت من قدم برداشت تا کمر دولا شد
و صورتش را جلو اورد بعد دقیقه ها سوزشی در گوشه ی گوشم
احساس کردم داد زدم _بابا چیکار میکنی ؟
گوشمو بیشتر پیچوند _نیمه گمشده میخوای دیگه؟
دست بابارو سفت گرفتم_بابا اشتباه لفظی و ذهنی و عقلی
با هم رخ داد اصلا بیا دست بزار دهنم نایمو بکش بیرون گوشمو ول کن خواهشا بابا مثلا دخترتما
ولم کرد و کمی نگام کرد _دکتر سعیدی بهت میاد؟
اه اه خوشتیپ بیمارستانمونو میگه بچه مایه ی عملی از خود راضی
_بابا میخوای دست بزار تخم چشامو درار منو نده دست اون بچه
سوسول من قراره در اینده یک نویسنده ماهر بشم همشم بخاطر سیبیلای
خوشگلته که میام بغل دستت ازت کار یاد میگیرم برو خانم افتخاری رو بفرست پیش سعیدی جونت
پیشنهاد می شود
دانلود رمان این عشق مرد میخواهد
رمان مبارزان عشق جلد دوم | حسنا(هکر قلب)
رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار) | الیف شریفی