خلاصه :
دانلود رمان اسیر درون سونیا صدف تبار ، کارگزار بورس اوراق بهادار است ،او در انجام وظایفش بسیار مقرراتی عمل میکند اما پیشنهاد کاوه معماران ، دردسر عظیمی برای او بوجود می اورد و این چالشی ست بزرگ میان عشق و وظیفه !..پایان خوش
قسمتی از داستانامروز از آن جمعه های لعنتی ست ، همان ها که انگار با
زمان هم سر جنگ دارند ، الحق که مقاومتشان ستودنیست ، چرا که برای تمام نشدن
،حتی با عقربه های ساعت هم دست به یقه شده اند و در این بین ، انسان هیچ چاره ای جز سرگرم کردن خودش ندارد ….
نیم ساعتی هست که روی کاناپه تپل و پفکی خودم ، دراز کشیده ام
دانلود رمان اسیر درون
رمان عاشقانه چشمهایم روی قاب عکس مامان و بابا میخ شده است ، پوزخندی روی لبم نقش بست ….. چرا در این عکس دو نفره هم اثری از من نیست ؟
یعنی چه کسی این عکس بسیار خندان را ، آنهم
بدون حضور من ! از آنها گرفته است ؟
بابا دستش را دور شانه مادرم حلقه کرده و او هم سرش
به سمت شانه های پدرجان متمایل است ،
در پشت چهره شادشان انگار هیچ غمی وجود ندارد ،گویی
در این دنیای دو نفره ، فقط من ! یک موجود اضافی و بی مصرفم که اگر هم نباشم ،خللی در چرخه زندگیشان وارد نمیشود …..
آهی از سر سوز ،کشیدم ، دوباره سردردم شروع شده بود ،
با دست شقیقه هایم را ماساژ دادم اما فایده ای نداشت
، طبق عادت همیشگی ،گوشت بین انگشت شصت و اشاره ام