دانلود رمان ارث بابابزرگ
خلاصه :
داستان در مورد دختریه که ارث پدر بزرگش بهش می رسه اگر به شرط هایی که براش گذاشته شده عمل کنه … پایان خوشیک ساعته دارم صدات میکنم .پیر مرد با اون حالش اونقدر صدات کرد خفه شد .اینقدر ورزش کردی نمردی؟با چشمای گرد شده نگاهش می کردم، خودش متوجه تعجبم شد و ادامه دادپاشو ! برو ببین آقاجون چیکارت داره
قسمتی از متن رمان :
یک ..دو ..سه
یه گام به عقب ……دو گام به جلو
:با پس گردنی که مامان بهم زد هندزفری رو از گوشم در آوردم
چیه مامان؟
:مامان عصبی صداشو ول کرد
یک ساعته دارم صدات میکنم .پیر مرد با اون حالش اونقدر صدات کرد خفه شد .اینقدر ورزش کردی نمردی؟
:با چشمای گرد شده نگاهش می کردم، خودش متوجه تعجبم شد و ادامه داد
پاشو ! برو ببین آقاجون چیکارت داره
:نفسم رو فوت کردم
– ِ مادر من اون معلومه چیکار داره دیگه، دو قواره زمین داره نه دلش میاد ببخششون نه این که کار بزنه، هر دقیقه از من نظر میخواد .به حرفم هم گوش نمی کنه
در حالی که خودش هم خنده اش گرفته بود من رو محترمانه از تراس هول داد توی اتاق وبعد هم انداخت بیرون .گوشیم رو از جیب سوشرتم در آوردم وآهنگ رو متوقؾ کردم، اگه گذاشتن ما یه حرکت جدید بسازیم !از پله ها بالا رفتم وپشت در اتاقش رسیدم، در اتاق باز بود و آقا جون روی تختش در حالی که به کوسن های لوله ایش لم داده بود پاهاش رو دراز کرده بود، سرفه ای کردم تا :متوجهم بشه، به من نگاهی کرد وگفت
پیشنهاد می شود
رمان عشق مغرور من| FATEME078 کاربر انجمن یک رمان