خلاصه :
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور دختری شیطون شوخ بذله گو که در کودکی والدینش را از دست داده و در حال حاضرتحت سرپرستی عمویش زندگی می کند که طی جریاناتی درسن کم مجبور به ازدواج بامردی مغروروشکست خورده،مقرارتی وسخت گیربافاصله ی سنی زیاد می شود. وسختیهای ودردهای زیادی راتحمل می کندوتبدیل به دختری غمگین و افسرده وعاشق میشه …عاشق مرد مغرور زندگیش میشه که به او محبت نمی کند
قسمتی از رمان عاشقانه:
ای بابا…سارا زودباش دیرم شدامروز دیگه زن عموم بیچارم میکنه.اگه دیربرسم خونه.
سارا باکلافگی اخمی کرد. ای تو روح زن عموت که نمیزاره کمی نفس بکشیم . انقد
نق نزن راه بیفت دیگه امروز رفته خونه مادرش اگه برگردو شام حاضر نباشه تا دو هفته
نق میزنه به جونم.منم که از صبح تا حالا سر کلاس خسته باید برم نظافت وآشپزی
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور
-من اگه جاتوبودم تو خواب خفش میکردم …کلفت گیر آورده؟ هی کشیدم ای بابا اگه
منم بابا مامانم زنده بودن کلفت نمی شدم حلقه اشک دیدمو تار کرد .سارا متوجه
حالم شد سریع راهمو سد کرد با ناراحتی گفت ـ:ناراحت شدی؟ ببخشید نمی خواستم
ناراحتت کنم. لبخندی زدم…. نه مهم نیست..بریم دیگه دیر م شد.-تو حال خودم بودم که
آستینم کنده شد .-آی…..دستمو کندی وحشیییی چشمای قهوای درشتشو گشاد
کردوبه اونطرف خیابون اشاره کرد ـ .بازم اون پسرا رمان جدید بیابیا تا بهمون نرسیدن ومزاحمون
نشدن بریم.شونموبالا انداختم. غلط میکنن این دفعه حالشونو می گیرم. خیلی شربودم
حاضر نبودم جلوی هیچ پسری کم بیارم .از کسی هم نمی ترسیدم .چرا دروغ بگم …
کمی از زن عمو میترسیدم.آخه خیلی بدجنس بود.درست مثل
من اگه جاتوبودم تو خواب خفش میکردم …کلفت گیر آورده؟ هی کشیدم ای
بابا اگه منم بابا مامانم زنده بودن کلفت نمی شدم حلقه اشک دیدمو تار کرد .سارا
پیشنهاد میشود
رمان خال مشکیِ دلدار | گندم سرحدی (نفس.س)
رمان پراگما | زینب رستمی (سارا)
دانلود رمان درخشش ماه در سایه انتقام
لینک دانلود این رمان با توجه به چاپ شدن رمان برداشته شده است
واقعا رمان بدیه.دختره یه ادم ضعیف و بدبخت و توسری خوره.یه قسمت نوشته بود اخ جون بازم مریض شدم ایدین بهم توجه میکنه??
یعنی همش یا مریض بود یا گریه میکرد
دختره خودآزاری داشت.
لطفا دقت کنید چی می نویسید شاید یه دختر کم سن و سال این رمان بخونه و ازش الگو بگیره.
کیفیت نداره به نظرم نمیخوندمش بهتر بود در کل ارزش نداره بخونین
رمان خوبی بود من که دوست داشتم
قربونت میترا جون
کاملا حق باتو ه .
من هم ما میترا خانم موافقم…..
زندگی اصلا من رمان نیست
اتفاقا خیلى رمان قشنگیه
ایدا سنش کمه براى همین این رفتارا رو میکنه
من خودم ٢ بار تا حالا خوندمش
عشقه❤️
نگار جون بیکاریا حالا بدم نبود ولی نه در حد اونکه دوبار بخونی
سلام رماناتون یک عالمه کم و کسری داشت آیدین که هم تقی به توقی می خورد شروع می کرد به کتک زدن آیدا اونم تا حد مرگ یعنی آیدین بیشتر شبیه کسایی بود که عقده ای وحشی و روانی هستن که از تیمارستان فرار کردن نویسنده مغرور بودن رو با وحشی بودن اشتباه کرده من واقعا متاسفم وبازم آیدا با این وضع عاشق آیدین شده یک عالمه کم و کسری داشتم خانم شایسته نظری گل خانم نویسنده عزیز
شما باید فکر ایماشم باشین دیگه ببخشید دارم میگم واقعا معذرت می خوام ولی باید ایناره بدونبن تا توی رمانای بعدیتون دچار مشکل نشین
درکل رمان قشنگی بود ولی همینجور که دوستان گفتن همش گریه یا مریضی بود او دختر ضعیفی به نظر میرسید و شایدم به خاطر سن کمش یا به خاطر یتیم بودنش بوده و زیر دست زنعمو بزرگ شدن ،باعث شده که اینجوری بشه مرسی خانم شایسته ولی یکم کم و کاستی را داشت ❤
با این نظر موافقم ایدین با اینکه قبلا یه اتفاقی برایش افتاده بود و میترسید که دوباره همون اتفاق سرش بیوفتد دلیلی نداشت که اینجوری وحشی بازی در بیارد اونم سر یه دختر کم سن و سال و یتیم .
رمان آیدا و مرد مغرور بسیار زیبا بود ولی همونطور که شما گفتید کم کسری هم داشت مثلا اینکه تولد آیدا کی بوده نمیتونه در همون سن ۱۶ سالگی بمونه ولی در کل رمانش فوق العاده زیبا بود در این حد که من یه روز تا ساعت ۶ صبح بیدار بودم و این رمان رو میخوندم و اینکه آنقدر خوب توصیف شده بود که من واقعا از ته دل گریه میکردم ممنون از نویسنده ی عزیزش
به نظر من خیلی خوب من اینجور سبک رمان هارو خیلی دوست دارم ولی نمی دونم اکثریت کسانی که اینجا ایمیل گذاشتن از این رمان بدشون میومد . البته این چیزی که میخوام بگم ربطی به نظرم نداره ولی اسم من بهار هستش و ۱۷/۵ سالمه .
این رمان نزدیک ۲ سال براش وقت صرف شده
و از نظر من فوق العاده است
کلا من رمان های خانم شایسته نظری رو دوست دارم
سلام من کاری به نظر بقیه ندارم ولی من این رمان رو بار ها وقتی بی کار بودم خوندم خیلی دوسش دارم و خوشم میاد ازش