خلاصه:
دانلود رمان آوای پنهان هرکسی دنبال یه خانواده و زندگی آرومه…! دختر داستانمون خانواده داره ، خانواده آرومی هم داره…اما همیشه توهماتی همراهشه….تا زمانی که غزاله عاشق میشه و.
رمان:آوای_پنهان
نویسنده:سامره_نیکی نویسنده کافه تک رمان
غزاله پاشو مادر.من دارم میرم .نیام ببینم هنوز خوابیدی.
دراتاق که بسته شد بیشتر فرورفتم توی تخت و سعی کردم بخوابم.
..اما عادت بدی که داشتم این بود، اگه
هرساعت شبانه روز ازخواب بیدار میشدم دیگه نمیتونستم بخوابم…کلافه
نشستم و موهامو بستم.همونطور که اتاقمو مرتب میکردم غر زدم :
-حالا عموجان امشب تشریف نیارن رمان عاشقانه نمیشد؟میبینن هنوز خستگی جشن
میلاد تو تن همه هستا…اصلا چه
دلیلی داره هر هفته میان اینجا جز اینکه فکرایی برای سیاوش خان دارن دیگه.
دانلود رمان آوای پنهان
لبخندی برای حرف خودم زدم :آخه آنچه عیان است چه حاجت به بیان است…
-بازم مثل ننه قمر داری غر میزنی غزاله.
برگشتم سمت در تازه متوجه ایمان شدم. بالبخند نگاهم رمان جدید میکرد.چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:
-توبازم بدون اجازه اومدی اتاقم؟
اومد تو و در وبست:
-اتاق خودمه،نیازی به اجازه گرفتن نیست.
راست میگفت اتاق خودش بود،البته تا ماه قبل.ازوقتی اومدیم این خونه
،من عاشق همین اتاق شدم .اما قسمت
ایمان و کتاباش شد.اما نمیدونم چطوری شد که ماه قبل پیشنهاد داد اتاق
کارشو با اتاق خوابش یکی میکنه تا من و غزل اتاقمون جدابشه.
همه بااین پیشنهاد ایمان خوشحال شدیم.بیشتر از همه من و
غزل..!.اخلاق من طوری بود باهمه میساختم اما
با غزل هیج جوره کنار نمیومدم.غزل گاهی خیلی اذیتم میکرد.احساس
میکردم همیشه پشت حرفاش یه منظوری هست…
با صدای ایمان از فکر در اومدم با صدای ایمان از فکر در اومدم اره در
-کجایی؟
نگاهش کردم دانلود رمان جدید
پیشنهاد میشود
سلام
لینک PDF رو برای این رمان درست کنید
با سلام موجود نیست
سلام
لینک PDF رو برای رمان بسازید
از جای دیگه دانلود کنید واستفاده