خلاصه:
دانلود رمان آرام جانم از آخرین موسسه هم بیرون اومدم و با حرص، در شیشه ایشو به هم کوبیدم. صدای معترض نگهبانو شنیدم که گفت: -آقا چه خبرته؟ یکم آروم تر! به طرفش برگشتم و چشم غره ای رفتم، که با دیدن قیافه م ابروهای در هم گره خوردش باز شد و متعجب، نگاهم کرد.
-تو… دختری؟
پوزخندی زدم و راهمو ادامه دادم. اینم از آخرین جایی ک مد نظرم بود.
اینا هم دنبال یه دختر مامانی و عسل و پایه می گشتن.
من با این تیپ و قیافه به چه دردشون می خوردم؟
فقط یه وصله ناجور بودم بین همه اون آدمای لاکچری
و باکلاس داخل موسسه و شرکتاشون. دیگه کم آورده بودم،
حوصله بحث و دفاع از حقوقمو هم نداشتم.هر جا می رفتم، یا تحصیلات عالی می خواستن،
یا سابقه درستی نداشتن و یا انتظارایی داشتن که من از برآورده کردنشون عاجز بودم.
نباید به این جماعت گرگ صفت رو می دادم وگرنه سوار کولم می شدن.
حوصله چرخ زدن الکی رو نداشتم، به عسل زنگ زدم و نزدیک ترین جایی که می شناختمو
آدرس دادمو گفتم بیاد اونجا. یه کافی شاپ داغون
که بیرونشم چندتا میز و صندلی پلاستیکی گذاشته بودن.
روی یکی از همون صندلی پلاستیکی ها نشستم و منتظر عسل شدم.
اومد و با ذوق، باهام احوال پرسی کرد و بعد یدن گونه م ، پشت میز نشست. دستمو روی صورتم کشیدمو با انزجار گفتم:
چیکار می کنه خره؟ پر رژ و تف شدم.
آینه شو از کیفش بیرون کشیده بود و داشت به خودش نگاه می کرد.
آینه رو پایین آورد که چپ چپ نگاهش کردمو زدیم زیر خنده.
-خب… چه خبر؟
-هیچی والا، همچنان دنبال کارم. تو چیکار کردی؟
-وای آرامش، سر صحنه دیگه اعصاب برام نمیمونه، از بس میگن اینطوری نکن،
اونطوری بکن. موهاشو بده تو، رژشو کمرنگ کن، سایشو بیشتر کن، یعنی روان
دانلود رمان آرام جانم
برام نمونده از بس چشم چشم گفتم. رمان طنز اونقدرم با لحن دستوری باهامون حرف میزننا..
. اصن آدم خسته میشه از زندگیش.
-امروز باز فیلم برداری دارید؟
-آره، باید عصری باز برم. مرخصی ساعتی گرفتم.
ناراحت نگاش کردمو لب برچیدم.
-ای بابا، پس بدموقع مزاحمت شدم. منم غر داشتم کسی نبود
بش بزنم، گفتم تو بیای بشینیم باهم حرف بزنیم.
چشمکی زد و با خنده گفت:
-مزاحم چیه عشقم؟ تو مراحمی! درضمن، منم دیگه داشتم رمان جدید کفری می شدم، خوب شد زنگ زدی!
گارسون اومد و سفارشمونو گرفت. داشتیم باهم حرف میزدیم که سفارشارو اوردن و همزمان با خوردن بستنی مون، غرهای امروزم رو هم بهش زدم.
با شوخی و خنده هاش حالم کمی جا اومده بود. کیفشو برداشت
و عزم رفتن کرد. پولو لای منو گذاشتمو ازش خداحافظی کردم. همین که خواستم برگردم سرم به ستونی خورد و جلوی چشمام تار شد.
سرمو تکون دادم و گیج، به ستون رو به روم نگا کردم. صدای عسلو شنیدم
درحالی که می خندید و عقب عقب می رفت، گفت:
-ببخشش، ستون تو رو ندید!
خندم گرفته بود. دستی به پیشونیم کشیدم و نگاهی به ستون انداختم
که توجهم به آگهی ای که روش نصب کرده بودن، جلب شد. آگهی رو از روی
ستون کندم و با دقت، شروع کردم به خوندنش.
-به یک آقای مجرد دارای مدرک لیسانس یا فوق لیسانس روانشناسی
جهت مراقبت از کودک نیازمندیم.خصوصیات پرستار:
تحصیلات مرتبط
تجربه و دارا بودن دانش ضمنی
آموزش های تخصصی
آدرس:…
شماره تماس: ۰۹۱۲**********
با دهنی نیمه باز، به متن نگاه می کردم. ای بابا… حالا این همه موارد رو از کجا بیارم؟به قول خانوم جون، خر ما از کرگی دم نداشت. اگه ما شانس داشتیم که به جای یه ننه قرتی و یه بابای معتاد که آخرسر ،
پیشنهاد میشود
رمان پایان روزهای تلخ | fatemeh_i
سلام وقتی دانلود اپک رو میزنیم رمان در برابر باد دانلود میشه لطفا تصحیح کنید
سلام اصلاح شد
سلام
نسخه apkرو که میزنم رمان در برابر باد دانلود میشه
سلام اصلاح شد
سلام نویسنده های عزیز این رمان خیلی عالیه واقعا اونقدر خندیدم باهاش که حد نداشت دستتون طلا لطفا ادامه بدین
سلام کار قشنگی بود و ارزش خوندن داشت.
ممنون و موفق باشید
رمانش عاااالی بود
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش
هر کاری میکنم دانلود نمیشه
این رمان مشکل دارد برداشته شده است
سلام از کجا میتونم دانلود کنم؟!
مثل اینکه رمان خوبیه و خیلی ازش تعریف کردن❤️?
سلام میشه فایل pdfشو هم بزارین تا بتونیم مام بخونیم
سلام این رمان مشکل دارد
سلام خسته نباشید
فایل پی دی اف برای موبایل نمیاد لطف کنید فایل پی دی اف رو بگذارید
ممنون.
من خوندمش خیلی قشنگ بود. حتی ذخیرش کردم خوشبحالم هر وقت بیکارم میخونمش البته اونم چند بار البته بقیه رمان های این سایتو خوندم البته بگم بیشترشو
دانلود نمیشه
کافیه بفهمین رمانی خوبه و خوانندش زیاده یه عالمه واسش مشکل ایجاد میکنید چه وضعشه
دانلود کنید
واقعا عالی بود
حتما بخونید پشیمون نمیشید
سلام چطوری رمان خود را در اینجا آپلود کنیم؟
سلام
در تماس با ما ذکر شده چطوری باید ارسال کنید
جلد دوم کی میاد؟!
سلام
هر زمان رمانی رمان کامل بشه شک نکنید در روی سایت قرار خواهد گرفت