خلاصه رمان :
دانلود رمان آرامشی از جنس درد به گمانم کلاس پنجم یا ششم بودم؛ناگه خود را اسیر فلسفهی رمان و کتاب و کتاب خوانی کردم و غرق در تفکر نویسندگی،خواندم و نوشتم. حتی به یاد دارم انقدر در افکار نویسندگی بودم که کلاس درس را فراموش کرده و ذهن وسیع و خلاق خود را پیاده بر کاغذ سفید، مینوشتم و مینوشتم.انقدر دنیا های گوناگونی در ذهن داشتم که نه ابتدا داشت و نه انتها
گویا آینده و گذشتهی تمام افراد را به هر نحوه ای مانند یک داستان برایشان مینوشتم و میدیدم؛میان آن نوشته ها با خود میگفتم:شاید این نوشته در حال و شاید در گذشته اتفاق افتاده
یا شاید زمانی اتفاق بیافتد؛بنابراین به گونه ای شده بودم سازنده ی دنیاهای گوناگون.
دست از رویاهایش برنمیداشت و باز به خیال رویاهایی که زندگی را برایش زیباتر میکردند فکر میکردو ایمان داشت که اگر بخواهد به آنها دست پیدا میکند.
رویای دخترک قصه ما تصمیم گرفت زندگی اش رو تغییر بدهد، تصمیم گرفت که غیر ممکن های در ذهنش را به واقعیت های زندگیش تبدیل کند، یاد گرفت در پستی و بلندی های زندگی شکست نخورد ،فهمید در بازی زندگی کسانی که آرزوهایش را غیر
دانلود رمان آرامشی از جنس درد
ممکن و محال میدانند، از زندگی اش دور کند. متوجه شد که زمانی طعم واقعی زندگی را میچشد که یاد بگیرد ،نه با حرف دیگران اعتماد به نفس بگیرد و نه تخریب بشود.
این داستان درباره ی دختری به اسم رویاست که یک روز با کمی نادانی و جاهلیت به آنچه که میخواهد میرسد؛ ولیکن نه آنطور که در ذهن خود تصور میکرد بلکه در این مسیر به بن بستی برخورد و طور دیگر رویاهایش رمان طنز را به خاطره های تلخ زندگیش تبدیل کرد.
حرفی از رویا بود که میگفت:
دست از رویا هایت برندار؛چرا که این مسیر، مسیر توست ،شاید کسی همراه تو باشد، اما نمی تواند به جای تو این راه را برود . یاد گرفت که موفقیت تکرار لجوجانه کار های ساده است ،کار هایی که دوستشان داریم .
مفهموم زندگی کردن همین است :همین تکرار کارهایی که از انجامشان لذت میبریم.
شما مفهوم زندگی را چه می دانید؟!کودکی بودم پر شور وشوق…
فصل بهار را دوست داشتم ،از طبیعت لذت میبردم . اتاقی رو به منظره ی سرسبزی.
آرزو های داشتم که فقط دخترانم از آنها خبر داشتند،عروسک هایم را میگویم،دخترانم را خیلی دوست دارم چون هیچ وقت از صحبت هایم خسته نمیشوند ، از محال بودن رویا هایم سخنی نمی گویندو…گل هایی داشتم که
پیشنهاد میشود
رمان بازی پیچیده | شادی روحبخش