دلنوشته های دیگر ما:
یا خنده های پر از ذوقت پس از دیدنش….؟
اما….!! کَس چه می داند که تو ، خواهی یا نخواهی ! بپذیری یا فرار کنی !! شادمان باشی یا نه ….
عاشق شده ای…..وَ که می داند که عشق چاره ای جز درد کشیدن ندارد؟؟
اما….!! کَس چه می داند که تو ، خواهی یا نخواهی ! بپذیری یا فرار کنی !! شادمان باشی یا نه ….
عاشق شده ای…..وَ که می داند که عشق چاره ای جز درد کشیدن ندارد؟؟
پٌک می زنم به سیگار ….
با هر بار پٌک زدن درد هایم را به سمت آسمان می فرستم…..
با یادآوری درد هایم حرصی می شم ، پٌک های عمیق تر ….
و کسی چه می داند چه تلخ است شوری اشک و پٌک های پی در پی….؟؟؟
با هر بار پٌک زدن درد هایم را به سمت آسمان می فرستم…..
با یادآوری درد هایم حرصی می شم ، پٌک های عمیق تر ….
و کسی چه می داند چه تلخ است شوری اشک و پٌک های پی در پی….؟؟؟
عشق شبیه خوردن شکلات تلخ است ….
می دانی مزه ناخوشایندی دارد اما…..
وسوسه چشیدنش امان نمی دهد …..
تلخیش را حس می کنی …
کامت تلخ می شود و هیچ نمی گویی…
با این همه تلخی آن گوشه کنار های قلبت ….
هیچ حس پشیمانی نیست….
می دانی مزه ناخوشایندی دارد اما…..
وسوسه چشیدنش امان نمی دهد …..
تلخیش را حس می کنی …
کامت تلخ می شود و هیچ نمی گویی…
با این همه تلخی آن گوشه کنار های قلبت ….
هیچ حس پشیمانی نیست….
در پاییز خیالم ، آهسته پا بر روی برگ های زرد خشک شده می گذارم …
با تو پرسه زدن زیر درختان عریان ، هوای دیگری دارد
با تو پرسه زدن زیر درختان عریان ، هوای دیگری دارد
میان ماندن و رفتن ، دو دل ماندن که سختی نیست …
ندیدی رفتن یار را ، عشق جانم ، درد کمی نیست…
من آن تنهای مغرورم که از عالم گریزانم….
چه کردی با من و قلبم ؟ که اکنون حال پریشانم…
دلم با تو ، دلم با تو ، دلت با او بود اما …
دلم دل دل می کرد با تو کنم آغاز فردا را….
پر زدی و گشودی از دل این عاشق دلخسته…
ندیدی رفتن یار را ، عشق جانم ، درد کمی نیست…
من آن تنهای مغرورم که از عالم گریزانم….
چه کردی با من و قلبم ؟ که اکنون حال پریشانم…
دلم با تو ، دلم با تو ، دلت با او بود اما …
دلم دل دل می کرد با تو کنم آغاز فردا را….
پر زدی و گشودی از دل این عاشق دلخسته…