دانلود دلنوشته مرگ تدریجی
خلاصه:
دانلود دلنوشته مرگ تدریجی من مُردهام؛ یک مُرده متحرک، یک مُرده که راه میرود، غذا میخورد، میخندد، گریه میکند! من بعد تو اینگونه شدم، بعد رفتنت من به آرامی مردم! مرگی تدریجی که هیچکس نفهمید. مرگ تدریجی چیست؟میخواهم برایت توضیح دهم.وقتی آمدی در آغوشت جان دادم! لحظهای دوری
دلنوشته های دیگر ما:
از تو برایم درد بود و به شوق دیدارت روزها را
گذراندم.
وقتی رفتی باز همان درد سراغم آمد… سختتر،
دردناکتر!
رفتی و نیامدی و نیامدی و من ماندم و قاب
عکست، جای خالیات، رویا و خیالت!
روزها گذشت و گذشت…
و من کم کم بیحس شدم.
دیگر دردی سراغم نیامد، دیگر خیره به عکست نماندم
دیگر چشم به راهت نماندم، دیگر خیال بافی
نکردم، شبها زود به خواب رفتم.
این است مرگ تدریجی…
امروز سر خاک رفتم، امروز مرگهای زیادی را دیدم!
جوان، پیر، زن، مرد و حتی کودکانی را
دیدم که زیر خروارها خاک آرام گرفته بودند.
اما امروز مرگ تدریجی پسر بچهای را دیدم!
پسری ۶_۷ ساله که گلاب میپاشید روی سنگ قبرها
و تمنا میکرد تا مبلغی هر چند ناچیز کف دستانش
بگذارند. آری او پس از هر بار خواهش و تمنا میمُرد!
مرگی آرام و تدریجی که هیچ کس نمیفهمید!
مرگ تدریجی یعنی رویای پسر جوان ۱۸ سالهای
که با گرانی همه چیزیش نابود میشود.
مرگ تدریجی یعنی پسری ۱۸ ساله که میماند با
هزاران فکر که چه میشود،
که چه کاره میشود، که سربازی برود یا نه،
که چگونه زن بگیرد؟ با کدام پول، با کدام شغل!
حتی به جایی میرسد که میماند که خدایی
هست یا نه؟! آری، این است مرگ تدریجی…
مرگ تدریجی سختترین نوع مردن است،
خدا نصیبتان نکند! ذره ذره نابودت میکند، خوردت میکند،
پیشنهاد می شود
دلنوشته برای قلبِ شکسته ام | Yegane