نشستهام در گوشهای از دنیا و مینگرم آدمهایی را که خوب بلدند حقیقت را انکار کنند می نگرم بازیگرانی را که خوب بلدند نقش بازی کنند انگاری که اینجا همه هنرمنداند! خوب بلدند، که رنگ عوض کنند اینجا آدمها خوب بلدند، که حال همدیگر را بد کنند…! فرضیه محالیست گریختن از عشقی که دلیل درد تمومی ما آدماست… یکبار عاشقی… تا عمری تباهی…
با دلِ پریشانی… که آورد برایمان… همش احساس پشیمانی…!
خستهتر از آنیام، که حال بدم را توصیف کنم گرفتهتر آنیام، که در نبودت دگر من گریه کنم
بیحس تر از آنیام، که دوباره بیای
دلبری کنی با دلی که شکسته، بازی کنی…!
فرضیه محالیست گریختن از عشق که همه یکبار به آن مبتلا شدند
فرضیه محالیست عاشقانه زیستن که همه از آن فارق شدند…!
یک شبایی میشینی یک گوشه میری توفکر… دلت میگیره…
دلت تنگ میشه… بغض میکنی… اشک توچشمات جمع میشه…
تاخود صبح مغزِ رو موزیک قفل میشه… پیش خودت فکر میکنی ومیبینی
دیگه هیچی مثل قبل نمیشه…میدونی که…این دل دیگه عاشق نمیشه…!
بیکسی پر کرده شبام و بغل کرده غمام و برده خنده از لبام و نشونده اشک تو چشمام و
دانلود دلنوشته مبتلای فکری
گند زده به حالم و… گرفته دیگه پر و بالم و…
بعد از تو… در وقوع انتظارات ممکن بیقرار ترین حالتم برای دیدار روی تو…
سنگینی میکند در سرم این حجم از خاطراتی که جان را به لب میرساند
و من چه ناتوانم برای جلوگیری دردید که وجودم را از دلتنگی پر کرده است…! حوالی من رد میشوی
احوالی مَپُرس دیگرنیست در من کسی آنچنان که خود را به باد دادهام…!
آمدم تا که ستاره آسمانت شوم اما، تو را که ابر کشید…؟!
چه دنیاییست… که آدما را با فریب عشق از خود فارق میکنند
چه روزگاریست… که همه دیگر از هم فارق شدند و چه جهانی ست
که همه گِله مند از دل شدند همه فارق از عشق شدند…
و انگاری تهی شده خیالمان از احوال خوبی که دیگر دلیل پوچیِ، خویش است…!
دلم میخواد یه حال خوب یک راهه خوب یک یار خوب
یک دل پاک با دستی رو کاش که لمس خوشبختی
برایم دیگر یک آرزو نبود. من خوبم لبخند به لب دارم حالی خوش و سر به راهی دارم
اما نمیدانم این همه دلتنگی چرا دارم نمیدانم چرا دگر تمامم
تو را به یاد دارد… کاش، نداشتم حافظهای که هجوم خاطرات را سهمم کند…
کاش، خلاص شوم دیگر از دردی که… دلتنگی را دچارم میکند…
انگاری که احساسم رفت واسه همیشه دل من هست خسته تر از همیشه
دلنوشته های عاشقانه انجمن:
دلنوشتهی مأمن ارامش | فاطیما بانو
دلنوشته نبض قلم | آتوسا رازانی
دلنوشته بَنَفش | FAEZEW #AS ،Zahra_m