دانلود دلنوشته مادربزرگ قصه‌ها

دانلود دلنوشته مادربزرگ قصه‌ها

 

دانلود دلنوشته مادربزرگ قصه‌ها

 

 

خلاصه:

دانلود دلنوشته مادربزرگ قصه‌ها  ستارگان را که فوت می‌کنی، کف می‌زنیم چشمک‌ زنان۶۶ سالگی‌ات را! از خواب که می‌پرم… خبری از سروده‌های ستارگان نیست! هر چه مزه مزه می‌کنم، اما نه… انگار اتفاق تازه‌ای نیفتاده است! می‌نشینم بر ل**ب پنجره‌ی باز، کنار پرده‌ای که تکان می‌خورد هنوز، دفترچه و قلم در دستم…

دلنوشته های دیگر ما:

دانلود مجموعه دلنوشته خنده های مصنوعی

دانلود مجموعه دلنوشته طرح دل

دانلود مجموعه دلنوشته واله …

 

بسم الله گویان، می‌نویسم درد و دل‌هایم را..

می‌خواهم خاطراتت را دوره کنم…

اتفاق تازه‌ای نیست، کار هر روزه‌ام است مرور دردها و رنج‌هایت!

دفتر صدبرگم پر شده از نوشته‌های تکراری…

اما چه کنم که هنوز ذره‌ای از دلتنگی من نسبت به تو کم نشده!

می‌خواهم برگردم به سال‌ها قبل، زمانی که تو برای اولین بار طعم مادر بودن را چشیدی…

اما نه…

ظلم است در حق تو اگر دردهای قبل از مادر شدنت را بازگو نکنم!

چطور است سفر کنیم به ۱۷ سالگی‌ات، زمانی که زیبایی‌ات زبان‌زد عام و خاص بود!

مگر می‌شود فرزند ارشد یکی از بهترین معمارهای تهران باشی و سر زبان‌ها نیفتی؟!

مگر می‌شود سوگلی حاج بابایت باشی و غم داشته باشی؟!

مگر می‌شود چهار برادر کوچک‌تر، همچون مردانی باغیرت هوایت را داشته باشند و تو سختی‌ای احساس کنی؟!

مگر می‌شود خواهری داشته باشی که همدمت باشد و حس کنی تنهایی؟!

دانلود دلنوشته مادربزرگ قصه‌ها

پس چه شد که هم غصه‌دار شدی، هم سختی کشیدی و هم حس کردی تنهاترین تنهای شهری؟!

شاید چون مادرت، برایت دلسوزی نکرد!

شاید چون مادرت ندید بالشت خیست را که ناشی از گریه‌های شبانه‌ات بود…

یادم می‌آید همیشه می‌گفتی دوست داشتی عضوی از سپاه باشی…

و من با تمام بچگی‌ام می‌گفتم:

-مامانی، مگه زنا هم می‌تونن عضو سپاه باشن؟

و تو چقدر زیبا به لحن بچه‌گانه‌ام می‌خندیدی و پاسخ می‌دادی:

-بله که می‌تونن.

و من ندانسته از این موضوع که ممکن است سوال‌هایم آزرده خاطرت کند، پرسیدم:

-خب پس چرا نرفتی؟

هیچ وقت آن سکوت تلخ ناگهانی و آن نگاه حسرت‌بارت را که به قاب عکس مادرت بر روی دیوار متمرکز شده بود، یادم نمی‌رود.

آن موقع‌ها نمی‌فهمیدم معنی آن نگاه چیست، اما خوب می‌دانستم دیگر حال مادربزرگم خوب نیست.

 

پیشنهاد می شود

دلنوشته برای قلبِ شکسته ام | Yegane

دلنوشته رَفتی | AiLiN_R

امتیاز شما به این رمان

منتشر شده توسط :REZA_M در 1973 روز پیش

بازدید :3576 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دلنوشته: مادربزرگ قصه‌ها

نویسنده

نویسنده:نسترن بانو کاربر انجمن یک رمان

ژانر

ویراستار: نسترن بانو

طراح

طراح:بهار قربانی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:35

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر