مینویسم چون نوشتن بهم آرامش میده؛ مینویسم چون نوشتن تنها راهیه که میتونم خودم رو خالی کنم. خدایا تنها میدانم که باید نوشت که نوشتن مرا آرام کند.خدایا دیگر نمیدانم چه درست است! نمیدانم که آیا این هم باز امت حانی است از سویت؟!خدایا! خدایا!نمیخواهم… دیگر نمیتوانم…
میدانم که تنها خود مقصرم… میدانم
خواهم ایستاد، محکم در برابر ناملایمات
اگر خدایا تو را هم نداشتیم، آن وقت چه؟
خدایا! تو این زمونه همه به فکر خویشاند
دیگر قلبها را نمیتوان شناخت…
محبتها، عشقها، همه و همه خریدنی شدند…
ای کاش!
در آن دورانی که عشقها واقعی و محبتها وفادار بودند
به دنیا آمده بودم!
خدایا! تنها میدانم که تو بر همه چیز آگاهی
و تنها دل به همین خوش کردهام
ناامیدم مکن، رهایم نکن، که تنها امیدم تو هستی…!
روزهای غریبی من و انتظاری
دلتنگیهای مداوم و بیکسی
هر روز با گلوی پاره شده از دل باختگی
و باز من و سکوت و تنهایی و رنج جدایی
کاش میشکست این دروازه شهر عاشقی و دلدادگی!
کاش تصویر تو نبود! انتظاری نبود بر سینه! نبود نام تو بر دل!
قربت من رنج دوری توست
و تنهایی من هق هق شبانه…
از این دل تنگ هر چه بگی بازم کمه
توی دفتر ثبت دلتنگیها
میخوام جملهت رو تموم کنم اما نمیشه
میخوام دیگه بس کنم اما انگار
دانلود دلنوشته روح بیمار
خود دل میگه بگو!
بیشتر از غم من بگو!
بگو برای همگان تا بدانند
دل تنهاترین است!
و این تنهاترین بهترین است!
روزیست که من دیگه نیستم
و شاید این نوش دارویی باشد پس از مرگ دل…
مردونگی نایاب شد
رفیق چینی شد
عشق المثنی شد
آدم قیمتدار شد
نامردی لوکس شد
دروغ مد شد
دیگه الان نباید از کسی بپرسی شیری یا روباه…؟!
باید بپرسی گرگی یا لاشخور…؟!
تنهایی هم چیز خوبیه، هم بد!
خوبه چون خودتی و خودت، خوبه چون میتونی لحظاتی که برات شیرین هستن
رو بشینی و ساعتها مرور کنی و از غوطه خوردن تو رویات لذت ببری، بی هیچ مزاحمی.
دلنوشته هایی که شاید دوست داشته باشید: