تمام چیزی که میخواهم حالا تنها یک چیز است. صدای خنده هایت در گوشم، میدانی من لحظه های از دست رفتهام را میخواهم… لبخند هایت را میخواهم… من زندگیم را میخواهم… من تو را میخواهم!در گوشه ترین قسمت اتاقک کوچک مخفی میشوم و منتظر میمانم. آرام وارد میشوی…
به یکباره روبرویت ظاهر میشوم و تو از شدت ترس فریاد میکشی اما بعد از دیدن من لبخند میزنی و صدای خنده هایت کل اتاق را پر میکند
در آغوشم میخزی و زمزمه میکنی:
-این واقعا ترسناک بود مرد… دیگه این کارو نکن!
– تو واقعا ترسیدی؟
تمام چیزی که میخواهم مرور خاطرات است دختر. چرا نمیایی تا با هم خاطره بازی کنیم؟!
تمام چیزی که میخواهم ورود دوبارهات به زندگیم است.
اصلا بیا و دوباره زنگ خانهام را بزن.
بگذار یکبار دیگر رو در رو شویم.
بگذار یکبار دیگر یکدیگر را در آغوش بگیریم.
بگذار یکبار دیگر به هم فرصت زندگی ببخشیم.
اگر بتوانم یکبار دیگر خاطرات تجربه کنم از شدت خوشحالی از دنیای میروم.
میتوانم این را ثابت کنم.
قول مردن میدهم. تو که میدانی من قولم قول است!
تو فقط بیا… من میمیرم.
دانلود دلنوشته تمام چیزی که میخواهم
زمانی که برای آخرین بار خداحافظی کردی
من به یکباره از داخل مردم.
میدانی من تمام شب را در تختم اشک میریزم. بدون تو و آغوش گرمت…
اصلا بگو ببینم مگرقرار نبود همیشه کنار یکدیگر به خواب برویم؟!
اما اگر تو دوستم داشتی، چرا ترکمکردی؟
من در انتظارت بودم و تو در انتظار ترک کردن من و فرا رسیدن روز خوشبختی دائمیات.
اما بیا و مرا در آغوش بگیر
تمام چیزی که میخواهم و تمام چیزی که نیاز هایم را کوچک جلوه میدهد پیدا کردن شخص دیگیریست.
اما او حتما باید مثل تو باشد.
او باید کمبود های مرا جبران کند.
او باید نبودن هایت را جبران کند…
این را که میتوانی درک کنی؟!
تو بهترین، من را در اختیار داشتی.
قسمتی از من که خودم هم تا به حال او را ندیدهام
تو مرا در آغوشت میگرفتی و تمام پلیدی های روحم را با عشق پاک میکردی… تو مرحمی بودی برای درد های من
اما گمان میکنم نمایش نامه عشقمان تنها برای یک اجرای کوچک نوشته شده بود و نه هیچ چیز دیگر…
دلنوشته های کاربران یک رمان:
دلنوشتهٔ پشت کوههای بلند| parysan کاربر انجمن یک رمان
هیس! دهانت را ببند. | قاصدک کاربر انجمن یک رمان
دلنوشته عاشقانههای بعد از تو | مهدیه احمدی نویسنده برتر انجمن یک رمان
بینظیررررر بووووددد😍😍😍😍😍😍