و تمام حروف با تو معنا پیدا کرد…! “الف” آ مثل “آشق”! از همانهایی که کلاهی که بر سر دلشان رفته را نمیتوانی برداری…!
آ مثل “آب”…اما نه به گوارایی ش*ر..اب چشمانت! آ مثل “آدم” که عالم را برای حوا زیر و رو کرد… .
“ب”
ب مثل “با تو”
ب مثل “برای تو”
ب مثل “بابا”!
و قسم به تکرار حروفش
که همچون حروف الفبا
که در هر زبانی جایگاه برتر را دارد،
در قلب من نیز جایگاه برتر را اختیار کرده!
حتی قبل از تو!
“پ”
پ مثل “پا”!
همانهایی که برای رسیدن به تو
علیه عقل شورش میکنند
و فرمان را به دست دل میسپارند… .
پ مثل “پسر”!
نیممردی که تو را برایم تداعی میکند!
“ت”
ت مثل “تو”
ت مثل”تب”!
همانی که قلبم مدتی است دچارش شده… .
ت مثل “تاب”!
لبخندت را میگویم که قلبم را بالا و پایین میکند!
ت مثل “تیر”
داستان باد و رقص موهای تو را میگویم
که با دل من چه میکند…!
“ث”
ث مثل “ثریا”
همانی که میگویند:
«خشت اول را گر نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج»
همانجایی که داستان دوستداشتنت تا به آنجا رسیده!
دانلود دلنوشته “الف” تا “ی
“ج”
ج مثل “جیب”!
جیببریهایت از دلم را منظور است!
ج مثل “جواب”
جواب پسدادن چشمانت برای دلبریهایشان را میگویم… .
“چ”
چ مثل “چهرهی تو”…
چ مثل “چشم”
همانهایی که قسمخوردن بهشان را گذاشتم برای قیامت…
قیامتی که خدا حکم دزدی تو از این دل را بدهد!
“ح”
ح مثل “حال من، با تو”
ح مثل “حمام”!
حمامِ منِ موشِ آبکشیده
با بارانی که هوسِ گرفتن دستانت را در دلم میاندازد… .
ح مثل “حلال”!
دلی که بردی را نگفتم…!
“خ”
خ مثل “خدا”!
قاضی پروندهی دلبریهایت را میگویم!
خ مثل “خنده”
همانی که برای ظهورش بر ل**بهایت
حاضرم تمام دنیا را به گریه بیندازم!
“دال”
د مثل “دنیا”
همانی که تار گندیدهی موهایت را هم
با او معامله نمیکنم… .
د مثل “دین”!
همانی که فاضل نظری گفت:
«اگر در اصل دین حبّ است و حبّ در اصل دین، بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است!»
“ذال”
ذ مثل “ذنب”!
همان گناه عاشقِ تو شدنم را میگویم… .
ذ مثل “ذکر”!
ذکر نام تو بر ل**بهایم را منظور است… .
ذ مثل “ذهن”!
همانی که با حمله به قلبم
آن را هم به اشغال خود در آوردی
دلنوشته های کابران یک رمان:
دلنوشته سرآغاز | فرزانه رجبی کاربر انجمن یک رمان
هیس! دهانت را ببند! | قاصدک کاربر انجمن یک رمان
دانلود مجموعه دلنوشته گرد و غبار دل