دانلود دلنوشته ادبیات جنگ
خلاصه:
دانلود دلنوشته ادبیات جنگ الفبایی که هر کدام، تیشه بر جان هزاران سرباز میزند!اصلا میدانی من، سربازم! یکی از همان دلشکستههایش مینویسم که آرام بگیرم؛ اما اینها هیچ شباهتی به دلنوشته ندارد و جنگنوشته است آخر انصاف نیست که از خمپاره و تانک بنویسم و بگویم دلنوشته! اینها نه تنها جان و جسم را،
دلنوشته های دیگر ما:
باید از الفبای جنگ، برای جمله به جملهات آجر بسازی؛ تا روح تو تماما حاضر شود…!
درد میکشی…
مرگ میبینی…
رنج داری؛ اما آخرش تو یک مرد میشوی؛ مردی که شاید به سختی بتواند با زبانش ادا کند چگونه جنگید…!
جنگ قانونی ابدیست! نه میشود پسش بزنی و نه میشود در آغوشش بکشی…!
فقط باید میان دو دیوار جنگ و صلح بمانی و از آجرهای جنگ، روی آجرهای صلح بگذاری…
اگر خمپاره به آتشت کشید، تانک به تو طعنه زد و گلوله در آغوشت کشید؛
باز هم تو سربازی و مرد جنگ…!
میدانی؟
باید همه چیز را کنار بگذاری…
باید خانهی گرم و شومینه را فراموش کنی و در سنگر، مأوا بگیری…!
باید عزیز دلت را، معشوقه را فراموش کنی و عشق وطن را به جان بخری…!
باید فکر کردن را کنار بگذاری و بیتأمل بجنگی…!
باید تمام دشمن را به خاک و خون بکشی…!
آخر میدانی!؟ تو سربازی…!
موسیقی نوازشت میکند!؟ آرامِ جانت میشود!؟ میدانی؟ اینجا هم موسیقی هست؛ اما به صدایدرد گلوله…
به صدای نفسنفس زدن سربازان زیر ترکش…
به صدای انفجار یک تانک…
به صدای خمپاره…
و موسیقی جنگ، موسیقی جریان مرگ است…! آرامِ جان نیست؛ اما جانت را میگیرد…!
پیشنهاد می شود
دلنوشته از ݥــــݩ بــه ٺو | Arshida & Yegane
دلنوشته درد و دل های یک درد آشنا | زین العابدین
دلنوشته ادبیات جنگ | ستاره حقیقت جو و شمیم فرهادی