دانلود دلنوشته افسونگر
خلاصه:
دانلود دلنوشته افسونگر گآهی وقتها دلم میخواد فقط بنویسم، بنویسم و باز هم بنویسم! انقدر بنویسم که سرم خالی بشه. از فکر و خیآلهای مبهم و کمرشکنی که زیرپوستی، کمرم رو میشکنه! بنویسم تا دلم خآلی بشه؛دلی که اگر دستش رو ول کنم،سر از خاطراتت در میاره! خاطرات خامی رو که سر دلم مونده؛ کاش بشه بنویسم…
دلنوشته های دیگر ما:
کاش بشه بخونی!
دلم گرفته…
تو این پساپس عبور سرد ثانیههایی که بوی پاییز میده.
اصلا، پاییز بدون تو پاییز نیست که!
یه ادعای پوچ و زشته که به تن فصلهای خدا زار میزنه.
میبینی؟!حالا که رفتی…آسمون هم دلش گرفته،
انقدر گرفته که اضافیش رو بارون کرده و میریزه روی سرم.
کاش از آسمون خاک روی سرم بباره…میدونی؟
این هوای پاییزی و این آسمون گریون با بوی عطرت که تو هوا پیچیده،وقتی کنارم نباشی…
ترکیب از پادراری میشه بآنوی جان…میشنوی؟!
صدای خشخش برگهایی میاد، که پاییز هم ازشون سیر شده و به دست باد سپردهشون.
ببین، درسته، قبول دارم مردها اشکهاشون رو قدم میزنن، دود میکنن، یه وقتا هم قورت میدن…
مته به خشخاش نمیذارم.فقط…
جیغهایِ گوشخراش این مردههای زرد و نارنجی رنگ زیر پام دیگه داره خفهم میکنه.
دیگه نه قدمزدن، نه سیگار رو با سیگار روشنکردن و نه حتی این سکوت لعنتی هم نمیتونه دردم رو کم کنه.
تنها که باشی تحمل هر فصلی سخته!پاییز ولی سختتره، دردناکتره…
سَر به رآهی شدم که اِنتِهآش، بینَهآیَتیه که تُو رو نَدآره.
دُنیآیِ بِدونِ تُو…فِنجونیه کِه قَهوِه نَدآره؛
چِشمهاییه کِه نُور نَدآره؛آسمانیه که بآرآن نَدآره؛رآهیه که اِنتِهآ نَدآره؛
دُنیآیِ بِدونِ تُو…مَنیه که…مُفت نِمیاَرزَه
مَنیه که…
که زیر هُجومِ اَنبوهِ تیک تآکِ بیرَحمآنهِیِ عَقرَبهِهآی سآعَت
تو اتآقی تَنگ و نَمور،
گیر کـَــرده و
نــَــفَسهآیِ آخَرَش رو میکِشَه.
و دُنیا، تَعبیر سآدهیِ زِندونی میشه بَرآیِ مَن ِ مَحکوم بِه حَبس اَبَد،
تو خاطِرات نَدآشتهم بآ تـُــو…
دلنوشته های در حال تایپ
😍😍😍😍😍😍من عاشق قلم نویسنده شدم