دانلود دلنوشتهٔ جرمش زنانگی بود ⭐️

این‌ها همه تقصیر کیست؟ من؟!آری! همیشه مقصری در میان است و او منم. بزرگترین جرم من این است که به این دنیا پا نهاده‌ام! با آمدن من، زندگی دیگران هم پر از درد و مشکلات شد. شاید اگر منی وجود نداشت، این‌گونه نبود. من اضافی‌ترین ترکیب زندگی‌ شان هستم! اشک‌هایی که از روی گونه‌هایم سرازیر می‌شود، معنای واقعی درد است! دردی که از زخم کهنه‌ای، هر چند سال یک‌بار برمی‌خیزد…

درست همان شبی که تو را از دست دادم برای همیشه!

از آن شب بود که سالگرد بدبختی‌ام را عزا می‌گیرم…​

***

قدم از قدم که بر می‌دارم، به دریا نزدیک می‌شوم.

من در هیچ و پوچ غرق می‌شوم! این حس پوچی مرا خواهد کشت!

این حس مقصر بودن، یعنی قطع امید از همه‌ی اتفاقات ممکن…​

***

مرا ببخش اگر نمی‌توانم بهتر از این باشم!

من در تاریک‌ترین بخش زندگی‌ام تنها رها شده بودم!

من معنای هم‌دردی و مهربانی را نمی‌دانم…

چگونه می‌شود مهربان بود؟!​

***

قلبت از درد زخم زبان‌های‌شان بسوزد و دم نزنی!

زندگی‌ات به اجبار بچرخد و اعتراض نکنی!

سرکوبت کنند و سکوت کنی!

و این یعنی یک زنانگی کامل!

بخواهی خودت باشی، می‌شوی بدترین زن روی زمین…​

***

دنیای ما دو نفر موازی هم‌اند.

هر چقدر هم بدویم به یکدیگر نمی‌رسیم!

تو هرگز معنای گریه‌های مرا نخواهی فهمید؛ من هم هیچ‌گاه معنای زورگفتن‌ها و فریاد زدن‌هایت را درک نخواهم کرد…​

***

این بار قلبم عجیب تنگ است برای آن مدل نگاه‌های خیره میان دعواها، که تعبیری جز عشق و آرامش ندارد…

آن آغوش‌های ناگهانی میان بحث کردن‌ها برایم توهماتی بیش نیست!​

 

دانلود دلنوشتهٔ جرمش زنانگی بود

 

دانلود دلنوشتهٔ جرمش زنانگی بود

 

دلم برای چند سال پیش خودم تنگ شده است!

چقدر دختر خوبی بودم!

جرم من چه بود که در این زندان کوچک به وسعت غم‌هایم زندانی شدم؟

جرم من زنانگی‌ام بود!​

***

چشم‌هایم را باز می‌گذارم که گریستنت را ببینم، ولی مگر می‌شود گریه نکرد؟

تو برای آن دختر بی‌لیاقت گریه می‌کنی و من درحسرت یک تغییر در نگاهت هستم که دلیلش من باشم!​

***

این روزها و شب‌ها دلم فقط یک چیز را می‌طلبد؛

آغوش گرمی که در پهنای محبتش گریه کنم… .

از همان گریه‌های عمیقی که صدای هق‌هقش به گوش ستاره‌ها برسد!​

***

هرروز این مرثیه را با خود زیر ل**ب ذکر می‌کنم:

من، تنهاترین تنهای بی‌کس این شهرم!

در اوج تنهایی تنهاترینم.

ای تنهاترین آسمان‌ها و زمین، مرا دریاب!

من از تنهایی هراسانم. مرا دریاب… . ​

***

نمی‌دانم این دردها کجا تسکین خواهند یافت؟!

نامردها، چندنفر به یک نفر؟

لااقل یکی‌یکی بر سرم آوار شوید تا فرصت جنگیدن داشته باشم.

از بس زخم خوردم دیگر جای سالمی روی تنم ندارم… .​

***

پدرم! گرچه قلبم را به دست تاریکی سپردی، ولی هر چه باشد تو تنها قهرمان زندگی منی!

پدر، چگونه صدایت کنم؟! چگونه التماست کنم که دوباره برگردی؟

من بی تو، تنهاترین تنهای شهرم!​

 

 

دلنوشته های کاربران انجمن یک رمان:

دلنوشته سودای‌گردباد| نیلو‌فر(arshady) کاربر انجمن یک رمان

دلنوشتهٔ محنت| افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

دانلود دلنوشته من بدون تو

دانلود مجموعه دلنوشته گرد و غبار دل

رمان کلاف

5/5 - (2 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1465 روز پیش

بازدید :1467 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دلنوشتهٔ جرمش زنانگی بود

نویسنده

عارفه حمزه

ژانر

تگ: محبوب

طراح

رها

تعداد صفحات

11

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر