خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه مکان نامعلوم _ خانوادهای برای مسافرت به سمت مقصد حرکت کردن. در بین راه ماشین اونها به دلیل نقصفنی خراب شد. شب بود و مجبور شدن به خونهای که داخل جنگل قرار داشت برن تا از موجودات جنگل در امان بمونن. اونها وارد خونه شدن و اتفاقاتی براشون افتاد که…. .
دانلود داستان کوتاه مکان نامعلوم
قسمتی از داستان:
ریچارد فیمن و لورا جونیور دو معلم فیزیک در مدرسهای نزدیک شهر نیویورک هستن.
اونها چند سالی میشد که به دلیل مشغله کاری به مسافرت نرفته بودن. یک ماه به اتمام مدارس مونده بود که اونها تصمیم گرفتن امسال کلاس تقویتی هیچ مقطعی رو بر عهده نگیرن تا همراه فرزندانشون به مسافرت برن. یک ماه گذشت و مدارس تعطیل شد. ایکارد رویس مدیر مدرسه به ریچارد و لورا گفت:
– اگر میخواهید کلاس تقویتی برگزار کنید این فرمها رو پُر کنید.
ریچارد و لورا گفتند:
– آقای رویس ما تصمیم گرفتیم امسال کلاس تقویتی هیچ مقطعی رو بر عهده نگیریم، داستان کوتاه چون قصد داریم به مسافرت بریم.
آقای رویس گفت:
– هر طور مایل هستید. اگر کلاس خصوصی برگزار نمیکنید، شما از این لحظه تا شروع سال تحصیلی جدید آزاد هستید.
ریچارد و لورا از آقای رویس تشکر کردن و به سمت خونشون رفتن. اونها دو پسر به نام ساموئل و مایکل دارن. ساموئل هفده و مایکل شش سال داره. آقای فیمن و خانوم جونیور به خونه رسیدن. دَرِ خونه رو باز کردن و به داخل رفتن. ساموئل و مایکل با دیدن پدر و مادرشون به سمتشون اومدن و پدر و مادرشون رو بغل کردن. مایکل به پدرش گفت:
– بابا! من اسباببازیهام رو جمع کردم و گذاشتم داخل چمدون.
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه موریانه | علی یاری
داستان کوتاه گردن آویز | یگانه رضایی”یهدا”
دانلود داستان کوتاه کهکشان عجایب