خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه مهر ابدی _ در میان بحبوحهی جنگ و خونریزی مهر ابدی داستان عاشقانهای را به تصویر میکشد که وضعیت کشور آن را به مرز نابودی میرساند، جنگ کلمهای منفور که بر بوم زندگی ناهید رنگ خون میپاشد.
دانلود داستان کوتاه مهر ابدی
قسمتی از داستان:
بوی گس خون زیر مشامم میپیچید و حال رو به موتم را وخامت میبخشید؛ اما با تمام قوت سعی داشتم قلب داغ دیده و وحشتزدهام را آرامش بخشم.
مادر آنسو، مویه میکرد و هراسان از این پریشانی صورت به ناخن میخراشید.
– دَدم، دَدم، دَدم محمدم نیومد. خدایا، پسرکم رو سالم برگردون.
چنان با رنج فریاد برمیآورد که دل چون سیر و سرکه جوشانم، به حد اعلای دق کردن رسید. دستهایم را به شانههای لرزانش رساندم و بوسه نشاندم بر سرش.
– مادر دورت بگردم، آقاجون رفته دنبالش. برمیگرده، چیزیش نمیشه من دلم روشنه قربونت بشم.
بار دیگر سخت نفس گرفت و دستهای چروکیده و زمختش را به گونههای سرخ و سفیدش کوباند.
– بمیرم مادر، بمیرم واسه سیاهی بختت ناهیدم. بمیرم دخترم.
شانههایش را فشردم و لیوان بلند آب را به لبهای درشتش نزدیک ساختم؛ اما به شدت پسش زد و با رنج نالید:
– دیدی ولت کرد؟ دیدی نخواستت؟ حالا من این لکه رو از نومت چطور بشورم دخترک بدبختم؟
اشک بر گونهام روان شد و طعم دهانم را شور ساخت. نمیدانست این رنجی که گریبانگیرم است چطور وجود رنج کشیدهام را میجورد؟ میدانست و نمک بر زخمم میپاشید؟
– بحث نخواستن نیست مادرم! کارشه، شغلشه. نمیتونم تو این اوضاع مجبورش کنم بمونه برای مراسم ازدواجمون.
نگاهم کرد و به تمسخر میان اشکهایش خندید.
– دختر سادهی من. ناهید مادر، حماقت کردی.
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه گرگ و خوناشام | نگین اربابی
داستان کوتاه بر مدار تباهی | ملیکا
دانلود داستان کوتاه ماه و دریا