خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه فرمانروای دورگه (جلد دوم خیزش تاریکی) _ چهار سال از اون واقعه شوم میگذره و کاسپین هنوز نتونسته با مرگ مارتین و عزیزانش کنار بیاد؛ اما از طرفی این بار، سایه شوم تاریکی تا جهان انسانها هم امتداد پیدا کرده و در حال گسترشه! پس کاسپین باید برای همیشه این مسئله رو حل کنه. مسئلهای که شاید فداکاریهای زیادی رو هم میطلبه… .
دانلود داستان کوتاه فرمانروای دورگه (جلد سوم خیزش تاریکی)
دانلود جلد اول و جلد دوم فرمانروای دورگه
دانلود داستان کوتاه فرمانروای دورگه (جلد دوم آخرین قربانی)
دانلود داستان کوتاه فرمانروای دورگه (جلد اول ولیعهد گمشده)
قسمتی از داستان:
با باز شدن در طلاییرنگ که به خاطر استفاده از مایعی شفاف براق به چشم میاومد. با قدمهایی محکم وارد اتاق گالدیر شدم و بدون هیچ حرفی روی دومین صندلی طلائی چوبی که درست کنار صندلی گالدیر بود نشستم. نگاه سنگینش رو روی خودم حس کردم؛ اما توجهی بهش نکردم.
هوای اتاق خیلی گرفته بود و این رو میشد از سکوت سنگینی که کل فضا رو اشغال کرده بود فهمید. مثل دفعات قبل، انگار یک فضای خلأ مانندی بین من و گالدیر شکل گرفته بود و برای من نفس کشیدن تو هوای اتاق گالدیر خیلی سخت بود. تم طلائی که اتاق داشت؛ دیگه الآن بدجور چشمم رو میزد. به خاطر همین، برای اینکه هر چه سریعتر از اون فضای لعنتی و خفهکننده خلاص بشم، گفتم:
– امیدوارم موضوع بحث این دفعه، مثل ملاقاتهای قبلی نباشه؟
سرم رو به سمتش چرخوندم و برای اینکه عکسالعملش رو ببینم بالأخره بهش نگاه کردم. گالدیر تا متوجه نگاهم شد، چشمهاش رو ازم دزدید و نفسش رو پر صدا بیرون داد.
خب! حدسم درست بود. نگاهم رو از چشمهای غمگین و پر از اشکش برداشتم و در عوض نگاه سرسری به اتاقش انداختم.
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه گلفروشی اطلسی | لوژنتا
داستان کوتاه نوای بینوای من | فاطمه غفوری
دانلود داستان کوتاه به خاطر وامینا