خلاصه رمان :
دانلود رمان سرقت طلایی همهچیز از یک کمبود شروع شد، فقری که گریبان سه پسربچه را گرفت و آنها را وادار کرد قید آرزوهایشان را بزنند و از هر راهی، پول به دست بیاورندحالا اگر یکی از سرقتهایشان، از بزرگترین خلافکار آلمان باشد چه…مرا میان آدمیان دزد خطاب میکنید…چراکه پول آدمهایی را میدزدم که حتی مرگشان هم، وقتیست که در اسکناسهایشان غرق شدند!
با خود فکر کردید چه شد که حاضر شدم لقب دزد را با خود یدک بکشم؟
چون روزی تمام دارایی مرا ربودید…
احساسم را…
اعتمادم را…
محبتم را…
برادرم را…
با سبز شدن چراغ راهنمایی و رانندگی، کودکان با سرعت خود را به پیادهروها و جدول وسط خیابان رسانند.
دانلود داستان کوتاه سرقت طلایی
دستهگلی از رزهای آبی، از دست پسرک کوچکی که دیرتر از همهی کودکان میدوید، افتاد.
پسرک سواد نداشت، اما خوب میدانست از دست دادن همان یک دستهگل، مساویست با دو روز غذا نخوردن.
رمان عاشقانه بیتوجه به فریادهای برادر بزرگترش که مدام اسمش را به زبان میآورد، به سمت خیابان دوید و دستهگل پژمرده شده زیر لاستیک ماشینها را در دست گرفت.
به محض اینکه از روی زمین بلند شد، جسم بیجان پسرک بر روی زمین افتاده بود.
خیابان به سبب این فاجعهی دردناک، مسدود شده بود و صدای بوق اتومبیلها کر کننده بود.
راننده که مردی میانسال، با پوشش مندرس بود؛ با گریه مدام بر سر خود میکوبید و خیره به پسر غرقِ در خون بود.
عدهای از حادثه عکس میگرفتند و عدهای درخواست آمبولانس میکردند.
در این میان، تنها یک نفر با بهت خیره به پسرک بود.
هیچکدام از صداها را نمیشنید و تنها زیر لب زمزمه میکرد:
پیشنهاد میشود
رمان فاصلهها خفتهاند | نفیسه کاروان
دانلود رمان جای مادرم زندان نیست