خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه زندگی من _ داستان کوتاه زندگی من روایتگر عشق پنهان سمیه به امیرعلیست. اویی که میخواهد برای رسیدن به عشقش پیشقدم بشود، یک تهمت! یک دروغ فاصلهیشان را زیاد میکند و سمیه میفهمد هرکسی که دست دوستی بلند میکند، دوست نیست.
دانلود داستان کوتاه زندگی من
قسمتی از داستان:
بعد از اینکه به مامانم کمک کردم؛ میرم سمت اتاقم، حالم اصلا خوب نبود؛ برای همین نمازم رو که خوندم ،رفتم روی تخت و به امید اینکه فردا روز بهتری باشه، به خواب رفتم.
با احساس سر درد بدی، چشمهام رو باز کردم؛ ساعت پنج صبح بود؛ نمازم رو خوندم و به سمت آشپزخونه رفتم تا صبحونه رو درست کنم. کمکم صدای اعضای خانواده بلند میشه.
پشت سفره مینشینم و با نام خدا شروع میکنم به غذا خوردن و بعد به مادرم کمک میکنم تا سفره رو جمع کنه. میرم بالا و روی تختم میشینم؛ میخواستم مغرور بشم، کسی که حتی محل سگ هم به دیگران نمیده. و در مورد انتقام هم یه فکرهایی دارم، میخوام از پشت خنجر بزنم؛ همون کاری که مرجان و امیرعلی با من کردند.
من غرور از دست رفتهام رو به دست میارم؛ حتما! کمکم حوصلهام سر میره برای همین میرم سمت گوشیم و یه راست میرم سمت نت گردی داشتم با دوست مجازیم که اسمش مرضیه بود، صحبت میکردم؛ اون از قضیه امیرعلی و انتقامم خبر داشت!
مرضیه: سمیه، انتقام اصلا خوب نیست!
– میدونم آبجی؛ ولی داستان عاشقانه غرورم چی؟
مرضیه: اون رو خدا ترمیم میکنه؛ شاید قسمت این بوده که امیرعلی بیاد سر راهت تا تو بری سمت خدا!
حرفی نداشتم؛ شاید مرضیه راست میگه؛ یعنی انتقام گرفتن از اون دوتا اشتباهه؟
مرضیه: سمیه زمین گرده؛ خدا یه روزی خودش ازشون انتقام میگیره.
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه جهان متروکه | ♥Faezeh zeinodin♥
داستان کوتاه مهر ابدی | یهدا رضایی “یگانه”
دانلود داستان کوتاه اعترافات یک سرنوشت
دانلود داستان کوتاه دژاوو کابوسها