خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه جنگل پر رمز و راز _ مهدی یک جنگلبان است. پس از مدتی دوستان او تصمیم میگیرند برای چند روزی همراه او در کنار طبیعت باشند. مهدی که برای مدتی میزبان دوستانش میباشد به ناگه متوجهی رخدادهای عجیبی در محل زندگیاش میشود که موجب پیشآمدی ناگوار است.
دانلود داستان کوتاه جنگل پر رمز و راز
قسمتی از داستان:
ساعت نهونیم شب بود و من خونه تنها بودم. منتظر محمد، علی (پسرعمه)، فاطمه (دختر عمو)، تینا، مهدیه (دختردایی)، نیما (پسردایی) علی، فرزاد (پسر خاله) و فهیمه خواهرم بودم.
از شهرستان به محل زندگی من میومدن. چون خونه من نزدیک جنگل بود و تقریبا میشه گفت چسبیده به جنگل بود خواستن مدتی داخل طبیعت بمونن. داشتم تلویزیون نگاه میکردم با خودم گفتم زنگ بزنم بپرسم کجا هستن.
زنگ زدم و گفتن یک ساعت دیگه میرسیم گوشی رو قطع کردم و دانلود داستان کوتاه جنگل پر رمز و راز تلویزیون نگاه کردم داشتم تلویزیون میدیدم که صدایی شنیدم.
اولش فکر کردم شاید از داخل فیلم بوده باشه اما دوباره همون صدا رو شنیدم سمت پنجره رفتم و بیرون رو نگاه کردم کسی نبود روی مبل نشستم و به سریال مورد علاقم مشغول شدم کمی بعد دوباره همون صدا رو شنیدم.
با خودم گفتم شاید کسی تو جنگل گرفتار شده باشه چراغقوه رو برداشتم و نورش رو سمت جنگل انداختم چیزی ندیدم با خودم گفتم شاید خرافاتی شده باشم دوباره روی مبل نشستم و کمی بعد محمد زنگ زد گفت:
– آدرس خونت رو بده ما نزدیک جایی که میگفتی زندگی میکنم هستیم.
من آدرس دقیق رو به محمد دادم نیم ساعت بعد اونا رسیدن از سر و رویشان فهمیدم خیلی خستن. محمد گفت:
– مهدی امروز خیلی راه اومدیم…
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه تنها در من | shahzade
داستان کوتاه کیهانیسم | رها امینی
دانلود داستان کوتاه گذرگاه تاریک
دانلود داستان کوتاه تمشک کاپیتان
صفحه ۳۲ و ۳۳ بعضی از جملات تکرار شدن.یعنی دوبار بعضی از جملات نوشته شده.
ای کاش نویسنده به جای زامبی از یه چیز دیگه استفاده میکرد مثل ارواح و…استفاده می کرد.
و بنظر من داستان کمی ضعف داشت.
سلام نویسنده جان خوبی رمانت رو خوندم خیلی خوب بود ولی یکم زیادی تخیلی بود و اصلا ترسناک نبود ولی در کل خوب بود موفق باشی❤