خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه بی وثوق _ جیک بعد از خطایی که خواهرش مرتکب شده، هنوز درک نکرده، اینکه واقعاً خواهرش قصد عهدشکنی رو داشته یا نه؟! با حرفهای گذشته و حقیقتهای بیدار شده، همهچیز عوض میشه. جیک مونده و بیوثوقی که امونی به دیگران برای ثابت شدن خود نمیده؛ چرا که خواهرش عهدی رو شکست که خونشون به بیوثوقی او منجر شد.
دانلود داستان کوتاه بی وثوق
این داستان کوتاه مرتبط به رمان راهی برای دست یافتن هست و توصیه میشه قبل از خوندن این داستان حتما رمان راهی برای دست یافتن خوانده بشه.
دانلود رمان راهی برای دست یافتن
قسمتی از داستان:
لنگونلنگون از پلههای سنگی که وسطش فرشِ قرمز پهن بود، بالا رفتم. نفهمیدم چطور تونستم سر از جایی در بیارم که عذاب لعنتی ولم نمیکنه. نمیدونم اینعذاب وجدان رو کجای دلم بذارم و بغضهام رو از سرش وا کنم. عجیب پاهام این چند قدم رو یاری نکرد و زمینم زد.
حلقه اشک رو به خوبی میتونستم داخل چشمام احساس کنم که چجوری برای شکستن شیشههای چشمام زور میزدن. اتاقِ سیاه سوخته بد دلم رو عذادار کرده بود. از همین بیرون هم میشد اتاقِ شامل از آتیش رو به راحتی دید که چطور دودش به جایی امان نداده و ردی از سفیدی باقی نذاشته.
انگار آتیشش دل من رو سوزان کرده و دودههاش راه چشمام رو به کوری کشونده؛ نه برای عشق و احساس، بلکه عذاب وجدان. اگر به خاطر خودخواهیِ من نبود الان هلن اینجا بود. شایدم چندتا پوزخندِ تلخ به رخم میکشید اما نیست.
ای کاش بود و بارها متلک بارم میکرد اما جونش با آتیش به بازی گرفته نمیشد. حالا که نیست چطوری ایندرد رو تسکین کنم؟ چطور وجدانم رو از آب شدن مثل شمع، خلاص کنم؟
پیشنهاد میشود
دانلود داستان کوتاه مکان نامعلوم
دانلود داستان کوتاه فرمانروای دورگه
داستان کوتاه موریانه | علی یاری
داستان کوتاه کیهانیسم | رها امینی