داستان کوتاه صوتی ویولن آتشین
خلاصه :
داستان کوتاه صوتی ویولن آتشین _ درمورد انسانی است که با تلاش و کوشش در راه هدفش قدم برمیدارد. این دخترک در دنیایی وجود دارد که به دستور شاهزاده آن…
این کتاب اختصاصی سایت یک رمان است.
پیشنهاد می شود
داستان کوتاه صوتی جنایت های نیویورکی
قسمتی از کتاب :
در عالم خواب، نوای محوی از صحبتهای برادر کوچکش را حس میکرد. دست ظریف و سردی شانه او را لمس کرد و کمی تکان داد. او خواب بود و قصد بیدار شدن نداشت.
گویی به دو چشمش وزنهای را وصل کرده بودند که او نمیتوانست پلکهایش را باز کند و با کنار رفتن مژههایش، گویهای مشکین درخشنده را به جهان نشان دهد. غلتی زد و پتویش را بیشتر به خود فشرد. آخ که چه لذتی داشت خواب صبح! وای که چه میچسبید آن پنج دقیقه دیگر خواب، پس از بیدار شدن!
بالاخره چشمانش را باز کرد.
-آی!
بدنش مثل هر روز صبح بسیار خسته بود. نمیدانست چرا انقدر خسته است، اما هر کسی میتوانست بفهمد که این خستگی، برای کمخوابی اوست. باز هم تا حدود صبح را بیدار مانده بود و وقتش را با به یاد سپردن مطالبی گذرانده بود.
پرده پنجره کنار رفته بود و این باعث میشد که نور آفتاب به دخترک بگوید:
-اینجا را نگاه نکن!
قسمت دانلود
خوب نیست خیلی کوتاه